گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 49
عیسویان در رکاب حضرت حجت (ع)








سید علی کاشفی خوانساري در سالهاي اخیر جریان بنیادگرایی مسیحی رشد چشمگیري داشته است. نحلههاي مختلف فکري و
فرقههاي مذهبی تحت عنوان جریانهاي هزارهگرایی، آخرالزمانی، مسیحیت صهیونیستی، پروتستانتیزم بنیادگرا و... توجه و تبلیغات
خود را به مسائل آخرالزمانی و ظهور مسیح(ع) متمرکز کردهاند. اینان با تحلیلهاي مغرضانهاي که ارائه میکنند، جنگ نهایی خیر
و شر یا آرماگدون را جنگ بین اسلام و مسیحیت معرفی میکنند. آنان از مسلمانان با نام دجال یا رهبر دشمنان مسیح نام میبرند.
این فرقهها توانستهاند رهبري کشورهایی همچون ایالت متحده را در دست بگیرند و با تبلیغات وسیع مذهبی، افکار عمومی را براي
حضور نظامی در منطقه خاورمیانه اقناع کنند. سالها در ایران نسبت به این جریان و گسترش آن در غرب کمتوجهی میشد، اما در
سالهاي اخیر تعدادي از کارشناسان و مطبوعات به طور جدي به پیگیري و تحلیل مبانی و عملکرد این گروهها میپردازند و این
البته مایه خوشوقتی است. با این حال گمان میکنم لااقل در میان اقشار جوان و کماطلاع مذهبی این مطالب سبب سوءتفاهمی
جدي شده است. مطالب ترجمه و تألیف درباره بنیادگرایی مسیحی سبب شده عدهاي زیادتر از جوانان مذهبی ما در اثر القائات
غربیان باور کنند که در هنگام ظهور، جنگ نهایی میان اسلام و مسیحیت واقع میگردد. در حالی که متون دینی و ملاحم به
صراحت از اتفاقات دیگري خبر میدهند. مطابق اعتقادات ما مسیح(ع) در دوران ظهور به جهان بازمیگردد و به امام زمان(ع) اقتدا
میکند و به همراه پیروانش در رکاب حضرت حجت(ع) به جهاد میپردازد. در روایات داریم که مسیحیان از اولین گروههایی
هستند که به امام عصر(ع) میپیوندند و با او بیعت میکنند. بیگمان سردمداران گروههاي بنیادگراي مسیحی افرادي سیاسی و
فریبکار هستند که در راستاي اهداف استکبار جهانی و صهیونیسم از احساسات و باورهاي مردم مذهبی در غرب سوءاستفاده
میکنند. هدف آنان از توجه به مسائل آخرالزمانی پیگیري راهبرد سلطه بر جهان، براندازي حکومتهاي دینی و مردمی، دستیابی
به منابع عظیم نفت و گاز، تأمین امنیت اسرائیل و موارد دیگري از این دست است. سیاستمداران و مدیران فرهنگی ما باید بکوشند
پوشالی بودن تبلیغات این گروهها براي مردم جهان روشن شود و غربیان بدانند که مطابق معارف و باورهاي اسلامی، مسلمانان و
مسیحیان در پایان تاریخ در کنار هم خواهند بود و جنگی میان مؤمنان و معتقدان به این دو دین صورت نخواهد گرفت، بلکه
مسلمانان و مسیحیان واقعی با همه جریانهاي الحادي و انحرافی در اسلام و مسیحیت و کفر و نفاق و ظلم خواهند جنگید.
گروندگان به این گروههاي افراطی نیز دو دسته خواهند شد. یک دسته قلباً با اسلام و شرق دشمنی دارند و در باطن در جستجوي
تصرف و تملک جهان بودهاند که به دست مبارك سرور نازنینمان به هلاکت خواهند رسید و یا اگر قلبا مؤمن به مسیح(ع) و در پی
عدل و نیکی بودهاند که در لحظه موعود به سپاه حق خواهند پیوست و رستگار خواهند شد. ان شاءالله الرحمن و نریه قریبا.
هر دو عدالت میخواهیم
نامه محمدرضا حکیمی به فیدل کاسترو اشاره: محمدرضا حکیمی نویسنده و متفکر ایرانی چندي پیش نامهاي خطاب به رهبر کوبا
نوشته است. خبرگزاري دانشجویان ایران (ایسنا)، متن کامل نامه محمدرضا حکیمی به فیدل کاسترو را منتشر کرده است که
بخشهایی از آن را در زیر می خوانید. حضرت عالیجناب، فیدل کاسترو، ریاست جمهور محترم کوبا دام اجلاله پس از سلام و
و مقاومت پایدار در برابر « کرامت انسان » اداي احترام: براي آن عالیجناب ، در جهت حمایت از محرومان جهان و حفظ
استعمارگران و مستکبران جهانی، همواره سلامتی و طول عمر با نشاط و پایداري آرزو میکنم و به رجال دولت و ملت نجیب و
صفحه 23 از 62
به « چه گوارا » مقاوم کوبا به وسیله آن عالیجناب سلام می رسانم و براي آنان آرزوهاي نیک دارم و از رفیق مجاهد و شجاعتان
احترام و عظمت یاد میکنم. اینجانب از سالها پیش، به شخصیت بارز شما واقف بودم و به دلیل اشتراك حمایت از محروم و
مظلوم و ایستادگی در برابر ظالم و غاصب، به آن جناب محبت و علاقه داشتم. خوب است اکنون که مجال سخن گفتن با شما پیش
آمده است، این خاطره را نقل کنم: حدود چهل سال پیش، در یک سخنرانی دانشگاهی، اینجانب دربارة تعالیم بسیار مهم و انسانی
و قاطع اسلام شیعی و دفاع دامنگستر و پرشور و پرژرفاي قرآن کریم و پیامبر اکرم و امامان مطهر، از حقوق طبقات مستضعف و
و ایستادگی در برابر ظالمان و مستکبران و انسانیت سوزان، تا سرحد شهادت ، سخن « کرامتهاي انسانی » مقاومت در حفظ
میگفتم و با شور و حرارتی خاص که ذات این تعالیم به روح من نفوذ می کرد کلمات را ادا می کردم و از این مقوله سخن
میگفتم که: خورشید که در سراسر کره زمین بر زندگیها و انسانها میتابد، براي نشر عدالت جهانی و حفظ کرامت انسانی
است . . . نه تقویت ظالمان و گرم کردن فضاي زندگی ستمآفرینان و انسانیت نشناسان . . . و اگر اکنون چنین نیست، باید چنین
نبود و کوشیدن و جهاد کردن در راه انسان و عدالت وظیفهاي خطیر و بدلناپذیر به شمار آید. به گزارش ایسنا حکیمی در ادامه
نامه خود به فیدل کاسترو آورده است: این سخنان را با قاطعیت و استناد به دستورهاي قرآن و پیشوایان اسلام میگفتم و ارواح
شنوندگان سخت تحت تأثیر این حقایق متعالی و تعالیم انسانی قرار میگرفت. در یکی از آن روزها، یکی از دانشگاهیان فاضل
اي کاش امروز، آقاي فیدل کاسترو، در این محفل حضور میداشتند و این سخنان را » : پس از پایان سخنرانی نزد من آمد و گفت
میشنیدند و میدیدند که تعالیم دینی ما براي بشریت چه پیامهایی دارد و ما با ایشان و مبارزات ایشان، در جهت مبارزه با
جهانخواران، با تفاوتهایی عمقی، تا چه اندازه وجه اشتراك داریم. با اینکه تعالیم عدالت گستر و انسانیت پرور دینی ما به چهارده
قرن پیش و هنگام ظهور اسلام و شکل گرفتن سخنان امام علی(ع) در نهج البلاغه (بزرگترین منشور دفاع از انسان و کوبیدن
محرومیت آفرینی و حرمان) میرسد و به نوع اجرایی متکی است که امام علی در حکومت پر مشکل و کوتاه مدت خود، فریاد
را دشمن در اختیار من باقی گذاشته است و در این شهر که من بر پایه دین خدا بر آن حکومت « کوفه » میزند که: تنها شهر
میکنم، یک تن مستمند، گرسنه، بیکار، بدون خانه و سامان و مظلوم و محروم به هم نمیرسد. و آیا تا کنون، روزي رسیده است
که خورشید بر آباديها و ویرانیهاي جهان بتابد و رئیس حکومتی بتواند صادقانه چنین ادعایی بکند؟ باري، عالیجناب! بدین
گونه مینگرید، که پیوند انسانی و آرمانی و مبارزاتی ما به 40 سال پیش باز میگردد. پس من می توانم به خود اجازه دهم که
« فري بتو » اندکی از وقت گرانبار و حساس شما را با نوشتن این نامه بگیرم. من مصاحبه شما را با کشیش محترم، جناب آقاي
خواندم. مصاحبه شما با ایشان، دو بار به زبان فارسی به دست چند نویسنده و ادیب ترجمه شده است. کشیش محترم از شما
سؤالهایی میکند و پاسخهایی میشنود. در این مصاحبه، شما از ایشان میپرسید: در مسیحیت چه تعالیمی دربارة محرومین و دفاع
از آنها و ایستادگی در برابر ظلم دارید؟ جناب فري بتو، چند جمله معدود در پاسخ شما یاد میکنند. به هنگام خواندن این کتاب،
چه آنها که در قرآن کریم آمده است و چه آنها که در سخنان و تعالیم پیامبر اکرم و ) « تعالیم اسلامی » همواره میاندیشیدم، که در
امامان)، از اینگونه تعالیم و احکام قاطع و موجآفرین فراوان رسیده است و جزء تعالیم و احکام اصلی دین اسلام است، که هم از
« جامعهپذیري » و « فردسازي » نظر شماره چندان بسیار است، که به چندین جلد کتاب میرسد و هم از نظر محتوا، در بلندترین آفاق
و ضرورت مبارزه و نشر عدالت و آزادي جاي دارد و من به نمونههایی در این نامه اشاره خواهم کرد. محمدرضا حکیمی در ادامه
نامه خود خاطر نشان ساخته است که در سفر آن عالیجناب به سرزمین ما چندي پیش بسیار مشتاق بودم که شما را زیارت کنم،
لیکن افسوس که اشتغالهاي مطالعاتی و تحقیقاتی، به همراه بیماري و کمی روزهاي ماندن شما در ایران، این توفیق را از من گرفت
... و چنین اتفاق افتاد، که پس از بازگشت شما از ایران، از برخی آشنایان شنیدم که آن جناب، در این سفر (و حتی بیشتر نیز، در
یکی دو مورد)، گفته بودند که دوست دارند، از دین اسلام و تعالیم قرآن چیزهایی بدانند. و من شادمان شدم از این روحیه پویا،
صفحه 24 از 62
و فرصت را براي خود مغتنم شمردم، که اداي وظیفهاي کنم و اجابت خواست آن انسان صادق در رفتار خود با مردم و مقاوم در
برابر دشمنان عدل و فضیلت و انسان و انسانیت (به ویژه دولت سفاك و تروریست و جهانخوار آمریکا و پشتیبان خبیثترین و
کثیفترین جریانهاي تروریستی ...) را بر عهده گیرم. از این رو در نظر گرفتم که دو جلد، از کتاب الحیاة را که به زبان اسپانیولی
ترجمه شده است، به حضورتان (از سوي خود و برادرانم، که شریک و همکار من در این تألیف بودهاند)، ارسال دارم و به عنوان
اداي احترام، نامهاي مختصر برایتان بنویسم، لیکن دوستان گفتند نامه اگر قدري مفصل شود و مطالبی در آن ذکر گردد، مناسبتر
است. الحیاة، داراي دو دوره است، که دورة اول آن در شش جلد، ابتدا به زبان عربی انتشار یافته است، سپس به وسیله مرحوم
بزرگوار آقاي احمد آرام، به فارسی ترجمه گشته بعد از آن، جلد 1 و 2، به زبان اسپانیولی (به وسیله فاضل محترم، آقاي محمد
معلمیزاده) برگردانده شده است، چنانکه جلد 1 و 2 به زبان اردو نیز (به وسیله فاضل محترم آقاي عابد عسکري) ترجمه و منتشر
گشته است. گرچه در همین دو جلد ترجمه شده به زبان شما (که در چهار جلد به چاپ رسیده است و تقدیم میشود)، درباره
انسان، شناخت، آزادي، عدالت، تفکر و مدنیت متعالی، تعالیم بسیاري آمده است و همه مستند است به دو منبع اصیل شناخت
اسلام، یعنی کتاب و سنت (قرآن و حدیث)، به ویژه در دو باب آخر جلد چهارم اسپانیولی که مسائل و موضوعاتی مهم اگرچه به
اختصار درباره حاکمیت و نسبت آن با تودهها، وظیفه آن در برابر تودهها و رسانیدن حقوق همه صاحب حقوقان با کمال احترام
به آنان و رعایت دقیق و کامل محافظت از کرامت انسان، ذکر شده است، لیکن اي کاش جلد ششم آن نیز به زودي به
اسپانیولی ترجمه گردد و در دسترس شما قرار گیرد، که در آن جلد، بحثهاي خاص و بیسابقهاي درباره حقوق انسان و شخصیت
انسانی و ضرورت اجراي عدالت، تا جایی که فقر از جامعه به کلی ریشه کن گردد. به گزارش ایسنا در ادامه این نامه آمده است:
من اکنون با اجازه شما وارد مباحث مختصري می شوم، که میخواهم از سه منبع مهم اسلامی و اسلامشناختی براي شما بنگارم.
قرآن کریم، احادیث پیامبر اکرم و سخنان امام علی ??? ... . اصولًا اگر بخواهیم همه تعالیم قرآن و اسلام را در دو کلمه خلاصه
تصحیح رابطۀ » : یعنی ،« توحید .(?» کنیم، چنین می شود: 1. توحید (خداشناسی تعقلی)؛ 2. عدل (اداي حقوق همگان و همگانی
و اکنون شما به هر شناخت اسلامی، یا حکم اسلامی (یعنی اسلام از .« تصحیح رابطۀ انسان با دیگران » : یعنی ،« عدل .«?» انسان با خدا
جنبههاي نظري و جنبههاي عملی آن) که نگاه کنید، هیچ چیز را خارج از دو موضوع بالا نمیبینید و خوب توجه داریم که براي
سعادت کامل (یعنی سعادت دنیوي و اخروي، یا به تعبیر دیگر: سعادت فانی و سعادت باقی) انسان، همین دو اصل و رعایت دقیق
نظري و عملی آن در ضمن انواع تربیتها و برنامهریزي هایی که باید عملی گردد کافی و بسنده است. انسان، پس از اعتقاد به
خدا و اداي تکلیف نسبت به آفریدگار خویش، در بعد سعادت ابدي کامیاب است و پس از اعتقاد به اهمیت عدالت و اجراي آن
(که آزادي معقول نیز در دل آن نهفته است)، در سعادت اجتماعی و رسیدن به زندگی سالم این جهانی به چیزي نیازمند نیست.
کدام جامعهاي است که در آن به فریاد قرآن، دربارة توحید و عدل، ترتیب اثر دهند و از سقوط هاي بزرگ نرهند و به تعالیهاي
لازم نرسند؟ و در هر کشور اسلامی و در هر مجتمع اسلامی که دیده شود، وضع جز این است که گفته شد، در آنجا اسم اسلام
هست و رسم اسلام (یعنی عمل به احکام اسلام) نیست و درگیريها به نام اسلام است نه براي اسلام. در اینگونه اجتماعات، ایمان
توحیدي و عمل عدلانی از قوت و قدرت افتاده است و باید در آنجاها فریادگرانی، فریاد توحید و عدل سر دهند، تا جامعههاي
خواب را بیدار کنند و حاکمیتهاي غافل را بلرزانند. در رسالت قرآنی، دو مسئله، دو رکن بنیادین است: 1. تربیت سالم، یعنی
به منظور فردسازي). و به طور خلاصه، جامعه قرآنی ) « جامعهپردازي » به منظور جامعهسازي)؛ 2. سیاست عدل، یعنی ) « فردسازي »
هر چه جز این باشد، نام اسلامی و قرآنی بر آن روا نیست. .« حاکمیت عامل بالعدل » است و حاکمیت قرآنی « جامعه قائم بالقسط »
.« زندگی رشدآور » : یعنی ،« حیات طیبه » آقاي رئیس جمهور! منظور نهایی قرآن در تعالیم و آیات خویش رساندن انسان است به
« فردسازي » هدف نهایی در این دین، ساختن چنین جامعه و چنین حیاتی است و براي رسیدن به چنین هدفی بس بزرگ نمیتوان به
صفحه 25 از 62
پرداخت بدون « جامعهپردازي » و پیراستن جامعه از انواع عوامل سقوط انسانی)، چنانکه نمی توان به ) « جامعهپردازي » پرداخت، بدون
یعنی همه افراد جامعه ،« کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیّته » : در اینجا سخنی از پیامبر اکرم رسیده است بسیار آموزنده .« فردسازي »
اسلامی مانند چوپانند (مسؤل همه) و همه نیز مانند رمهاند (تحت مسئولیت همه). در این مسئولیت مضاعف و مرکب، خوب
بیندیشید. در چنین جامعهاي همه مسئول همهاند، همه پندآموز همهاند، همه خیرخواه همهاند و حتی همه پلیس همه و جامعهاي از
این جامعه، انسانیتر و یکدستتر می توان تصور کرد؟ پس، حرکت اسلام، در جهت ساختن انسان و جامعه، به منزلۀ سکهاي است
دو رو، که بدون هر یک، آن دیگري تحقق نمییابد؛ یعنی تا افراد ساخته نشوند، جامعه ساخته نمی شود و تا جامعه ساخته نشود،
افراد ساخته نمیشوند. بنابراین، در جامعهاي که قرآن میخواهد بسازد، شما مسئولیت یکجانبه پیدا نمیکنید؛ یعنی نمی شود فرد
فقط مسئولیت فردي داشته باشد، نه مسئولیت اجتماعی، یا افراد جامعه فقط مسئولیت اجتماعی داشته باشند نه مسئولیت فردي و بدین
گونه است که بناي باشکوه انسانیت عملی ساخته میشود و انسانها نه از عدالت محروم میگردند و نه از کرامت و البته آزادي
معقول (تعریف شده) هم چنانکه یاد شد در درون عدالت جاي دارد و لازمۀ عدالت است و به همین دلیل است که در جامعۀ
قرآنی، قدرت هدف نیست، بلکه وسیله است و به قدر ضرورت از آن استفاده می شود. قدرت براي رسیدن به اهداف قرآنی
(حیات رشدآور) است نه اغراض شیطانی و خرد کردن کرامت انسان و خوردن حقوق انسانها، چنانکه قدرت دولت آمریکا امروز
یک نمونه بارز آن است؛ یعنی خروج از حد انسانیت و دخول در جرگه سبعیت. آمریکا نه تنها نمیگذارد که در کشور خودش،
انسانیت متعالی و رشدآور و فرشتهگون شکل بگیرد، بلکه کشورهاي دیگر مانند کشور ما را از تحکیم ارکان حیات قرآنی باز
ممانعت میکند، تا مبادا « جامعه قرآنی » میدارد و با عوامل نفوذي و نشر فرهنگ متناقض با فرهنگ قرآنی، از سامانیابی یک
بسیاري از کشورهاي زیر نفوذ او سر به آزادیخواهی و آزادگی بردارند و او را از تخت قدرت شیطانی و تسلطهاي غصبی خویش
به زیر کشند و در برابر انسانیت به پوزشخواهی وا دارند و در برابر نوامیس انسانی خاضع سازند. در هر حال، ما اگر بخواهیم
جامعۀ قرآنی، جامعهاي است که عوامل رشد انسانی انسان در آن » : را به روشنی تعریف کنیم، چنین تعریف میشود « جامعه قرآنی »
و چند سخن از پیامبر اکرم، در جهت معرفی محتواي اسلام: پیامبر اکرم(ص): یک [...] «. موجود باشد و موانع این رشد مفقود
ساعت عدالت، بهتر از هفتاد سال عبادت است. در اینجا ملاحظه میکنید که در یک دین، که باید همه توجهش به عبادات و
مناسک دینی معطوف باشد، چگونه جانب انسان و عدالت در جامعه و زندگی و معیشت و اقتصاد، مراعات شده است، تا جایی که
یک ساعت اجراي عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت به شمار آمده است. پیامبر اکرم(ص): حقوق مستمندان در اموال توانگران
است. پس هر کس گرسنه و برهنه بماند، مسئول او توانگرانند. پیامبر اکرم(ص): اهل هر آبادياي که در آن گرسنهاي به سر برد،
از رحمت خداوند محرومند. پیامبر اکرم(ص): بالاترین مرتبه خردمندي پس از ایمان به خدا جلب دوستی مردم است و نیکی
کردن در حق هر کسی؛ چه خوب باشد چه بد. پیامبر اکرم(ص): هر کس حق مظلومی را از ظالم بگیرد و به او بدهد، با من (که
پیغمبرم) در بهشت همرتبه است. پیامبر اکرم(ص): هر مدیونی که نتواند دین خود را ادا کند، چون به حاکم اسلامی اظهار کند،
پرداخت دین او وظیفه حاکم است?. [. . .] امام علی(ع) پرورده قرآن و محمد(ص) است و از ده سالگی در دامان پیامبر بزرگ
شده است و هیچ لحظه از عمر اجتماعی او به پلیديهاي جاهلیت آلوده نگشته است. او یک نمونه کامل از قرآن و محمد(ص) و
اسلام است. او امام اول شیعیان و مورد قبول همه مسلمانان و آزادگان و عدالتخواهان و بشریت است. اینک چند نمونه از سخنان
و تعالیم و رفتار امام علی(ع) در برابر انسانیت و عدالت تاریخ. امام علی(ع): هرکس به قدرت رسید، نباید نور چشمان و نزدیکان
خود را درکنار خود جمع کند، تا نتوانند به حقوق مردم دستدرازي کنند و فرصتی براي سوء استفاده نیابند. امام علی(ع): خداوند
بر حاکم اسلامی واجب کرده است که زندگی او و خانوادهاش با پایینترین فرد جامعه هم سطح باشد. امام علی(ع) براي چهارپایان
پیر و فرتوت محلی تهیه کرده بود، که در آنجا باشند و پذیرایی شوند. امام علی(ع): مبادا گمان کنید، جامعه بدون اجراي عدالت
صفحه 26 از 62
اصلاح میشود! امام علی(ع): اي کارگزاران حکومت اسلامی، پست و مقام، امانت است در دست شما براي انجام وظیفه، نه
دکهاي براي چپاول اموال عمومی. [...] آري، عالیجناب! اگرچه نامه قدري طولانی شد، لیکن فرصت گفتوگو با شما مغتنم بود و
این همه قطرهاي بود از دریاي هدایت و تربیت انسانی قرآن و اسلام، من امیدوارم فرصتهایی براي آن جناب پیش آید اگرچه
گهگاه و همان دو جلد تقدیمی را که داراي ده باب و فصلهاي اصلی و فرعی بسیار است، بخوانند و اي کاش جلد 6 نیز ترجمه
شده بود و به حضورتان تقدیم میگشت. آنچه را به عنوان نمونه براي شما از قرآن و پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) نقل کردم،
براي شناختی اجمالی بسنده است، لیکن حق اسلام و سرمایه گرانقدري را که براي بشریت بر جاي گذاشته است، درست شناخته
نیست، آیا عاشورا چه بود و چه روزي بود؟ عاشورا روز طلوع راستین خورشید است. این روز، روز بشریت و همه انسانها و همه
ارزشهاي متعالی است. پس چرا دست کم همه جهان در این روز براي احترام به انسانیت کلی یک ساعت تعطیل نشود؟ اما
روزي خواهد رسید که تاریخ به طور عینی نوشته شود، تاریخ ساخته » روزي خواهد رسید که حقایق روشن شود. به گفته خود شما
و روزي که تاریخ ساخته شد و به همه چیز با چشم انصاف نگریسته گشت، معلوم .«... خواهد شد، مردم، تودهها، تاریخ را میسازند
خواهد شد که در قلمرو طلوع خورشید، از آغاز تمدن تاریخ و تاریخ تمدن تاکنون چنین هادیان و مربیان و پشتیبانانی براي بشر و
حفظ حقوق بشر و پاسداري از کرامت انسان کمتر به هم رسیده است. سخن از حقوق بشر به میان آمد، آقاي فیدل کاسترو! آیا این
حقوق بشر همان حقوق بشري است که مورد انتظار است؟ آیا با همه عرض و طول تمدن معاصر، انسان امروز از هر روز بیچارهتر
نیست؟ آیا تفاوت طبقاتی و فقر معیشتی، امروز در جهان بیداد نمیکند؟ آیا در کشورهایی بهترین غذاها به عنوان غذاي زیادي
دور ریخته نمیشود، در حالی که فرزندان انسان در جاي جاي کره زمین براي نداشتن قوت لایموت جان میدهند؟ آیا
بیمارستانهاي مجهز به بهترین تجهیزات در یک سوي جهان و انسانها و اطفال بیدارو و درمان در سویی دیگر براي انسانیت
معنایی و آبرویی گذاشته است؟ آیا این کاخنشینان مدعی، حیاتی انسانی دارند یا حیوانی؟ آیا انسانی که در فکر انسان دیگر نیست
و از غم او و گرسنگی او و دردمندي و بیماري او رنج نمیبرد، انسان است؟ آیا دانشمندان علوم نظامی و اسلحهسازي، به بشریت
جنایت نکردند که این سلاحهاي مدرن را براي این آدمخوران اتو کشیده و کراوات به گردن ساختند؟ آیا چه چیز در برابر این کار
گرفتند که ارزش این جنایت کبیر را داشته باشد؟ جناب آقاي کاسترو! آیا این سازمان ملل سازمان مللی است که باید باشد و از
حقوق و کرامت همه انسانهاي سراسر کره زمین یکسان حمایت و دفاع کند؟ آیا مردم فلسطین، بوسنی و هرزگوین، جامو و
کشمیر، عراق و افغانستان و... بشر نبودند و نیستند و حقوق بشري ندارند؟ و قبلاً مردم کوبا و مردم ژاپن و... آیا هر روز که
خورشید بر کاخ سازمان ملل میتابد، با چه چشم به آن مینگرد؟ آیا دولتمردان آمریکا بویی از انسانیت بردهاند؟ مگر این ظلم
بیپایان و برون از اندازه آنان نیست که مظلومانی را به عکسالعملی اندك وامیدارد، آنگاه همان را بهانه میکنند و در هر جاي
زمین که دستشان برسد، بدتر از هر حیوان خونخوار وحشی، خون انسانها را میریزند؟ جناب آقاي کاسترو! ملت ما که در این
عصر اخیر توانست سلطنتی بسیار قدرتمند را ساقط و نابود کند و ارتشی مجهز را در برابر خود خاضع سازد و مستشاران فاسد و
مفسدهانگیز و سراسر سوءنیت آمریکایی را با آن شما بسیار از کشور ایران بیرون اندازد و لانه جاسوسی را (که نام مستعار
سفارت بر خود داشت) تصرف کند... همچنین هشت سال جنگ نابرابر تحمیلی را تحمل کرد و همه تحریمها را از سر گذراند،
در رگهاي او به جوش آمد و اگر هر سال « عاشورا » در کالبد او دمیده شد و خونی از « قرآن » همه از این بود که دوباره روحی از
در مجالس مینشست و بر حضرت امام حسین(ع) و یاران و خاندان اسیر شده او به دست اشقیا گریه میکرد، در عاشوراي
انقلاب، در معابر و میدانها به پا خاست و خون حسین(ع) را بر رواق بلند زمان پاشید و زندگی ظلمپذیر را زندگیاي ظلم ستیز
کرد. البته ما هنوز موفق نشدهایم احکام سیاسی، اقتصادي، قضایی و اجتماعی و انسانی و معیشتی و تربیتی اسلام را، انسانیت قسط و
عدل قرآن را حتی اندکی در این مملکت عملی کنیم، عوامل فراوان و ایادي طرار نفوذي و مهاجمات گوناگون دشمن و شماري
صفحه 27 از 62
باید به اصلاحات » ، سست عنصر و دنیاطلب در داخل حتی داخل نظام مانع اسلامی شدن راستین کشور شدهاند، اما به تعبیر شما
دست زد و امید است که مقامات بالاي کشور گوششان را براي شنیدن حقایق و چشمشان را براي دیدن « دردناك و اجتنابناپذیر
واقعیات با هر وسیله که ممکن است بگشایند تا اسلام را عملی کنند (همه اسلام را) و ملت را نجات دهند (همه ملت را) و دست
در شرایط حاضر » تکاثر و سرمایهداري و ارتجاع و بسته ذهنی را از دامان انقلابی خورشیدسان کوتاه سازند و به گفته شما
همچنین این سخن .«... فوقالعاده مشخص صحبت کنند، با عینیت فوقالعاده، صراحت، صداقت و درستی و مخفی نکردن هیچ چیز
شما را که چه بسیار نزدیک است به تعالیم انقلابی اسلام باید به یاد دارند: مردم کوبا زنجیرهاي خود را شکستهاند و با شکستن
زنجیرهایی که آنها را در قید بردگی نگه میداشت، به امتیازات پایان دادند، به بیعدالتیها پایان دادند. [و اینها روح انقلاب است]
در لحظاتی تاریخی با یکی از مردان مشهور تاریخ معاصر در « سخنان یکی از کوچکترین اسلام شناسان » من سخنانم را به نام
میان گذاشتم، مدارك همه آنها موجود است و مقداري عمده در کتاب الحیاة ذکر شده است، در نامه نیاوردم نه مدارك را، نه
متن عربی آیات و احادیث را تا نوشته بسی به طول نینجامد. امیدوارم آن جناب در فرصتهایی این نامه ویژه را از نظر بگذرانند.
من از درگاه خداوند متعال میخواهم که به انسانها و ملتها کمک کند، تا عدالت را بر جهان بگسترانند و زمینههاي رشد انسان و
انسانیت را فراهم سازند و از درگاه خالق جهان مسئلت میکنم که ملتها به ویژه ملت نجیب و مقاوم کوبا را از سلامتی، آزادي،
عدالت، رشد و سعادت برخوردار سازد و آن مرد حرکت و تأثیر را و حماسه و اقدام را در خدمت هماره به مردم کوبا مدد فرماید و
بازوي شما و یارانتان را در برابر آمریکا هرچه پرتوانتر سازد و قلبتان را به مقاومت نگاه دارد و حقیقتهایی دیگر را بر شما روشن
گرداند و همه مستضعفان جهان را نجات بخشد و رنج وجدان بشري را از این همه تفاوت و ظلم، با سرنگونسازي ظالمان و
مستکبران بزداید. والسلام / با احترام بسیار / محمدرضا حکیمی
غیبت و ظهور ثقلین
ابراهیم شفیعی سروستانی یکی از نکاتی که رسول گرامی اسلام(ص) همواره بر آن تأکید کرده و مسلمانان را نسبت به آن هشدار
میدادند، لزوم تمسک به قرآن و عترت و جداییناپذیري این دو از یکدیگر بود. آن حضرت بر اساس روایت شریفی که به صورت
متواتر از شیعه و اهل سنت نقل شده است، میفرماید: من دو چیر گرانبها را در میان شما به یادگار میگذارم و تا زمانی که بدانها
تمسک جویید هرگز گمراه نمیشوید: یکی کتاب خدا و دیگري خاندان و اهل بیت من. این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا زمانی
که در [کنار] حوض [کوثر] بر من وارد شوند. 1 امام علی(ع) نیز در روایتی، مضمون حدیث ثقلین را به صورت دیگري یبان
کردهاند. آن حضرت میفرماید: خداوند ما را پاکیزه داشته و از خطا حفظ کرده است. او ما را گواه بر آفریدگان خویش و حجت
خود در سرزمین ساخته و ما را با قرآن و قرآن را ما قرار داده است؛ نه ما از قرآن جدا میشویم و نه قرآن از ما. 2 بر اساس این
حقیقت انکارناپذیر میتوان گفت: عزلت و غیبت خاندان پیامبر اکرم(ص) موجب مهجوریت قرآن و غیبت آن از متن جامعه
میشود، همچنانکه اقبال و رویکرد مردم به این خاندان و حضور فعال آنان در عرصه اجتماع، موجب ظهور و بروز قرآن و جاري
شدن آن در بستر جامعه میگردد. بررسی روایاتی که به جایگاه و نقش قرآن در پیش و پس از ظهور اشاره دارند، این موضوع را
بر ما روشن ساخته و حقانیت کلام نبی مکرم اسلام(ص) را بیش از پیش روشن میسازد. با توجه به آنچه گفته شد، در این مقاله
مروري اجمالی بر روایات یاد شده خواهیم داشت؛ باشد تا با ظهور امام مهدي(ع) و تجلی کامل ولایت، شاهد ظهور و تجلی کامل
قرآن کریم و بهرهوري تام و تمام جهانیان از این مائده آسمانی باشیم. 1. قرآن در پیش از ظهور در تصویري که روایات
معصومان(ع) از جایگاه قرآن در پیش از ظهور امام عصر(ع) ارائه میدهند، قرآن کتابی مهجور و متروك است که تنها خطی و
رسمی از آن باقی مانده است و مردم تنها به تلاوت آن اکتفا میکنند. 1 1. پیامبر گرامی اسلام(ص) در این زمینه میفرماید: بر امت
صفحه 28 از 62
من زمانی پیش میآید که از قرآن جز نقش آن و از اسلام جز نام آن باقی نباشد، به ظاهر مسلمان نامیده میشوند در حالی که
1 2. آن حضرت در روایت دیگري وضعیت بیش از همه مردمان از آن دورند. مسجدهایشان آباد ولی خالی از هدایت است. 3
اسلام و قرآن در قبل از ظهور را چنین توصیف میکنند: ... زمانی براي امت من فرا رسید که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشی
1 3. حضرت باقی نمیماند. در این هنگام خداوند بزرگ مرتبه به او اجازه قیام میدهد و اسلام را با وي آشکار و تجدید میکند. 4
ختمی مرتبت(ص) همچنین در بخشی از خطبهاي که در آن به بیان حوادث آینده و احوال مردمان پس از خود میپردازند، درباره
جایگاه قرآن در آن زمان میفرمایند: مسجدهایشان با اذان آباد ولی دلهایشان خالی از ایمان است، قرآن را سبک میشمارند و
1 4. امام صادق(ع) نیز در ضمن روایات مفصلی، یکی از ویژگیهاي جهان پیش از مؤمن از آنها به هر خواري دچار میشود. 5
ظهور را کهنه و مهجور شدن قرآن دانسته، میفرماید: هنگامی که ببینی حق از بین رفته و اهل آن رخت بر بستهاند و ببینی که ستم
همه شهرها را فرا گرفته است و ببینی که قرآن کهنه شده و آنچه در آن نیست احداث شده و بر طبق خواستهها توجیه و تفسیر شده
است؛ و ببینی که دین دگرگون شده آنچنان که آب در ظرف دگرگون میشود. 6 آنچه گذشت بخشی از روایات فراوانی است که
در آنها به توصیف وضعیت قرآن و دین در پیش از ظهور و استقرار حکومت اهل بیت(ع) پرداخته شده است. چنانکه ملاحظه
میشود در نگاه پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت(ع) در این دوران، قرآن از جایگاه شایستهاي برخوردار نیست و با آرا و اهواي مردم
توجیه و تفسیر میشود. 2. قرآن پس از ظهور بر خلاف تصویري که از جایگاه قرآن در پیش از ظهور ارائه شده است، در جهان
پس از ظهور قرآن از جایگاه برجستهاي برخوردار بوده و در زندگی فردي و اجتماعی مردم نقش مهمی دارد. بر اساس روایاتی که
در آنها به توصیف حوادث پس از ظهور پرداخته شده است، میتوان گفت در عصر ظهور دو اقدام اساسی در جهت احیاي قرآن
صورت میگیرد: 2 1. بیان معارف قرآن: نخستین اقدامی که حضرت مهدي(ع) در این زمینه انجام میدهد، توسعه و ترویج
آموزش قرآن و بیان علوم و معارف به گونهاي که بر پیامبر(ص) نازل شده بود است. براي روشن شدن این موضوع، در اینجا به
برخی از روایاتی که به بیان جایگاه قرآن پس از ظهور پرداخته شده، اشاره میکنیم: 2 1 1. امیر مؤمنان(ع) در این زمینه میفرماید:
گویی با چشم خود میبینم که شیعیانم در مسجد کوفه خیمه زده، براي مردم قرآن را آنچنان که نازل شده آموزش میدهند. 7
2 1 2. امام باقر(ع) نیز در این باره میفرماید: هنگامی که قائم ال محمد(ع) برپا خیزد، براي کسانی که قرآن را بر طبق نزول
2 1 3. امام صادق(ع) نیز در همین زمینه بیان زیبایی دارند، آن حضرت میفرماید: چون قائم(ع) قیام آموزش دهند، چادر میزند. 8
کند، کتاب خداي عزّوجلّ را آنچنان که هست تلاوت میکند و قرآنی را که امیر مؤمنان(ع) نوشته بیرون میآورد. 9 آن حضرت
در ادامه روایت درباره مصحف امام علی(ع) میفرماید: هنگامی که علی(ع) از نوشتن قرآن کریم فارغ شد، آن را بر مردم عرضه
کرد و فرمود: این کتاب خداي عزّوجلّ است، آن گونه که خدا بر محمد(ص) نازل کرد، و من آن را از دو لوح گرد آوردهام. مردم
گفتند: ما مصحفی داریم که همۀ آیات قرآن را در بر دارد، دیگر نیازي به این نداریم. پس آن حضرت فرمود: به خدا سوگند،
دیگر بعد از امروز آن را نخواهید دید! من وظیفه داشتم هنگامی که از نوشتن آن فارغ شدم آن را بر شما عرضه کنم تا شما آن را
2 2. اقامه احکام قرآن: دومین قدم اساسی امام مهدي(ع) براي احیاي قرآن در جامعه بر پا داشتن احکام قرآن و بناي بخوانید. 10
جامعه عادلانه بر اساس آموزههاي قرآنی است. در عصر ظهور، بر خلاف عصر غیبت که برخی مردم قرآن را بازیچه هوا و
هوسهاي خود ساخته و براي تحقق ایدهها و آمالهاي خود آن را به هر گونه که بخواهند تأویل و تفسیر میکنند، قرآن و
آموزههاي آن بر امیال و هواهاي نفسانی مقدم شده و محور برنامهریزيهاي اجتماعی قرار میگیرد. امیرمؤمنان علی(ع) در بیان
بسیار زیبایی اقدام امام مهدي(ع) در زمینۀ حاکم کردن احکام قرآن بر هواجس و امیال نفسانی انسانها را، به عنوان مقدمه برپایی
عدالت، چنین توصیف میکنند: هواهاي نفسانی را به متابعت هدایت الهی باز میگرداند، آن زمان که مردم هدایت الهی را به
متابعت هواهاي نفسانی درآورده باشند. آراء و اندیشهها را تابع قرآن گرداند وقتی که قرآن را تابع آراء و اندیشههاي خود ساخته
صفحه 29 از 62
باشند [...] و او به شما نشان خواهد داد که دادگري چگونه است و کتاب خدا و سنت را که متروك شده زنده گرداند. 11 به دلیل
همین پیوند ناگسستنی احیاي احکام کتاب و سنت و برقراري عدالت است که در دعاي ندبه ناله سر میدهیم که: کجاست آنکه
براي زنده کردن کتاب (قرآن) و حدود آن، امیدها به اوست. 12 و در دعاي عهد از خداوند متعال چنین درخواست میکنیم:
خداوند! او را پناهگاه بندگان ستمدیدهات و یاري دهنده کسی که جز تو یاوري ندارد، قرار ده و به وسیلۀ او احکام قرآن را که
تعطیل گردیده برقرار ساز و او را برپا دارندة آنچه از نشانههاي دینت و سنتهاي پیامبرت، که درود خدا بر او و خاندانش باد. 13
در پایان این مقاله لازم است نکاتی را یادآور شویم: 1. آنچه در مورد غیبت و مهجوریت قرآن در عصر غیبت امام عصر(ع) گفته
شد، قطعاً نسبت به همه زمانها یکسان نبوده و در هر زمان که مردم به اهل بیت(ع) توجه بیشتري داشته و در تحقق خواستههاي آنها
تلاش فزونتري از خود بروز دادهاند، قرآن نیز در جامعه ظهور و بروز بیشتري یافته و تا حدي از مهجوریت خارج شده است؛
همچنانکه در پی استقرار نظام جمهوري اسلامی در ایران که به بیان امام راحل(ره) زمینهساز حکومت امام عصر(ع) است شاهد
توسعه و ترویج علوم قرآنی و توجه روزافزون مردم به قرآن بودهایم. اگرچه هنوز تا تحقق جایگاه مطلوب قرآن در جامعه فاصله
زیادي داریم. 2. نکتۀ مهمی که در مورد ظهور و حضور قرآن در جامعه مطرح است، عمل به احکام قرآن و بهرهگیري از آن براي
ساماندهی زندگی فردي و اجتماعی مسلمانان و ادارة جامعه است؛ یعنی چیزي که در حال حاضر کمتر به آن توجه میشود و حتی
آیات » در میان اهل علم نیز قرآن جایگاه شایستهاي در زمینه استنباط احکام نداشته و تنها به تعداد محدودي آیه که به عنوان
شناخته شده اکتفا میشود. و این همان موضوعی است که در حکومت امام عصر(ع) به طور کامل به آن توجه شده و « الاحکام
قرآن به عنوان منشور حکومت مهدوي و پایههاي عدالت موعود مطرح میشود. پینوشتها: 1. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج
1، ص 233 ؛ ح 3؛ شیخ صدوق، الخصال، ج 1، ص 65 و 97 ؛ شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 124 ؛ الترمذي، سنن، ج 5، ص 663 ، ح
إنّی تارك فیکم الثقلین ما إن تمسکتم بهما لن تضلّوا: کتاب الله و عترتی أهل » : 14 و 26 3788 ، احمد بن حنبل، مسند، ج 3، ص 17
إنّ الله طهّرنا و عصمنا و جعلنا » : 2. محمد بن یعقوب کلینی، همان، ص 191 ، ح 5 .« بیتی و إنّهما لنیفترقا حتّی یردا علیّ الحوض
3. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، «. شهداء علی خلقه و حجته فی أرضه و جعلنا مع القرآن و جعل القرآن معنا لا نفارقه و لا یفارقنا
یأتی علی أمّتی زمان » : ج 52 ، ص 190 ، ج 21 ، به نقل از: کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمه علیاکبر مهديپور، ج 2، ص 793
.4 .« لا یبقی من القرآن إلاّ رسمه و لامن الإسلام إلاّ إسمه. یسمّون به وهم أبعد الناس عنه. مساجدهم عامرة و هی خراب من الهدي
و یأتی علی أمّتی زمان، لا یبقی من إلاسلام إلاّ إسمه ...» : سلیمان بن ابراهیم القندوزي، ینابیع المودة، ج 3، ص 100 . به نقل از همان
- 5. محمد باقر مجلسی، همان، ص 264 .« و لا من القرآن إِلاّ رسمه فحینئذ یأذن الله تعالی بالخروج، فیظهر الله الإسلام و یجدّده
6. همان، ص .« مساجدهم معمورة بالأذان و قلوبهم خالیۀ من إلایمان و استخفّوا بالقرآن و بلغ المؤمن عنهم کلّ هوان » : 263 ، ج 148
فإذا رأیت الحق قد مات و ذهب أهله، و رأیت الجور قد شمل البلاد، و رأیت القران قد خلق و أحدث فیه ما لیس » : 256 ، ح 147
کأنّی أنظر إلی شیعتنا » : 7. همان، ص 364 ، ج 139 .« فیه، و وجّه علی الأهواء، و رأیت الدین قد انکفأ کما ینکفیء الماء فی الإناء
و إذا قام قائم ال محمد(ع) ضرب » : 8. همان، ص 339 ، ج 85 .« بمسجد الکوفۀ و قد ضربوا الفساطیط یعلّمون الناس القرآن کما أنزل
إذا قام »: 9. محمد بن یعقوب کلینی، همان، ج 3، ص 633 ، ح 23 .« فساطیط لمن یعلّم الناس القرآن، علی ما أنزل الله جلّ جلاله
أخرجه علیّ، علیه السلام، إلی » : 10 . همان « القائم، علیه السلام، قرأ کتاب الله عزّوجلّ علی حدّه و أخرج المصحف الذي کتبه علیّ
الناس حین فرغ منه و کتبه فقال لهم: هذا کتاب الله عزّوجلّ کما أنزله [الله] علی محمد، صلیالله علیه و آله، و قد جمعته من اللّوحین
فقالوا: هو ذا عندنا مصحف جامع فیما القرآن لا حاجۀ لنا فیه. فقال: أما والله ما ترونه بعد یومکم هذا أبداً، إنّما کان علیّ أن أخبرکم
یعطف الهوي » : 11 . نهجالبلاغه، خطبه 138 ، ص 173 174 ؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج 51 ، ص 120 ، ح 25 .« حین جمعته لتقرؤوه
علی الهدي إذا عطفوا الهدي علی الهوي و یعطف الرّاي علی القرآن إذا عطفوا القرآن علی الرّأي [...] فیریکم کیف عدل السّیرة و
صفحه 30 از 62
12 . أین المؤمّل لإحیاء الکتاب و حدوده. 12 . محمدباقر مجلسی، همان، ج 102 ، ص 111 ؛ قمی، شیخ .« یحیی میّت الکتاب و السّنّۀ
واجعله اللّهمّ مفزعاً لمظلوم عبادك و ناصراً لمن لایجد له ناصراً غیرك و مجدّداً لما عطّل من »: عباس، مفاتیحالجنان، دعاي عهد
أحکام کتابک و مشیّداً لما ورد من أعلام دینک و سنن نبیّک، صلیالله علیه و آله
اسراییلیهاي نوین بر واشنگتن حکومت میکنند
جمله زیبایی داشت که در حال حاضر بر روابط با امت ما اولین و چه « محمد عبده » دکتر احمد رفعت سید ترجمه: قبس زعفرانی
بسا آخرین حامی ایالات متحده منطبق است. او میگوید: از عدل، معروفتر و از ظلم، نکوهیدهتر وجود ندارد. آمریکا در روابط
است و شواهد و دلایل در این زمینه بسیار است، به گونهاي که به رشته تحریر « نبود عدل » و « ظلم » ،« منکر » خویش با ما نمونۀ بارز
« جورج بوش » درآوردن آنها چندین جلد کتاب میشود و از زمان تأسیس رژیم صهونیستی در سال 1948 تا صبح روز روزي که
استقبال کرد و با هم به گفتوگو نشستند و با هم علیه ما به توافق « آریل شارون » در مزرعۀ خویش از نخستوزیر رژیم صهیونیستی
11 تاریخ آن را ثبت کرده است. سؤالی که اکنون مطرح میشود، این است که چرا این /4/ رسیدند: زمین، عقیده و منافع 2005
ظلم و ستم آمریکایی در حق اعراب و مسلمانان اعمال میشود و چرا این طرفداري و جانبداري و حتی همسویی بین ایالات متحده
و اسراییل مشاهده میشود؟ آیا این فقط به خاطر منافع است؟ آیا سیاستی که اسراییل آنرا در برخورد با واشنگتن پیش روي خویش
قرار داده است، طی شصت سال گذشته مورد کاربرد اعراب و مسلمانان نبوده است؟ یا اینکه این برخوردها سیاست نیست، بلکه
عقیدهاي است که تجلیات خاص نظامی سیاسی و فرهنگی خویش را دارد؟ بیشک تمام اینها دلیل و سبب هستند، اما ما تلاش
داریم، در این مقاله فقط بر یکی از این ظلمها و ستمهاي آمریکایی که دائماً علیه ما اعمال شده تمرکز کنیم که در بسیاري از
اشاره شده است که اندیشمندان و سیاستمداران یهودي « محافظهکاران نوین » کتابهاي عربی و غربی به آن تحت عنوان بروز پدیدة
و مسیحی صهیونیستی و حاکمیت ایشان بر تصمیمگیريهاي سیاسی درون ایالات متحده را از بیش از نیم قرن پیش تاکنون شامل
میشود، بهویژه در دولت کنونی آمریکا، دولت بوش پسر. این پدیده، پدیدة محافظه کاران نوین، دلیل اصلی ظلم و ستم آشکاري
است که آمریکا نه تنها علیه ما، بلکه علیه تمام جهانیان اعمال مینماید. و باعث گردیده تا نفرت جهانیان از آمریکا بیش از پیش
و مردان قدرتمند و با نفوذ آن در دولت آمریکا شده که پس از حوادث یازده سپتامبر جنون و « تل آویو » گردد، چون آلت دست
حماقت آنها در قبال جهان و جهانیان و خصوصاً جهان اسلام به اوج خود رسیده است. اگر این پدیده واقعاً چنین است، ریشه در
چه چیزي دارد و افکار و اندیشهها و اهداف آن چیست؟ سمبلهاي اصلی شبکههاي حاکم آن در واشنگتن چه کسانی هستند؟ و
. این امپراتوري در نبرد خویش با اسلام و مسلمانان تا کجا پیش میرود؟ تلاش داریم، در این مقاله به این سؤالات پاسخ گوییم. 1
کسانی که تصور میکنند، پدیده محافظهکاران نوین یا آنچه جریان مسیحیت صهیونیستی نامیده میشود، جریان جدیدي است که
از نیم قرن گذشته پاي به عرصه وجود گذاشتهاست، سخت در اشتباهند، زیرا حقایق تاریخی نشان میدهد، این جریان به زمان
درون کلیساي غربی را بهدست گرفت و القابی به او « اصلاحات دینی » 1483 1546 ) باز میگردد که رهبري جنبش ) « مارتین لوتر »
داده شد که مستحق آن نبود، چون آخرین دست آورد او این بود که بنیانگذار و پدر جریان مسیحیت صهیونیستی با تمام
خصوصیتهایش در حق دیگران و به ویژه مسلمانان اعراب فلسطین و شکل دهی مجموعهاي از اوهام و خیالات مذهبی به عنوان
مراجع اعتقادي شود و بدین ترتیب مجموعۀ اعتقادات او به جریان کلیسایی تندرویی تبدیل گردد که اعتقاد پیداکند، بازگشت
که همان یاران و پیروان ) « سپاه خیر » میان « آرمگدون » و جنگ بزرگ « اسراییل بزرگ » مسیح و برپایی دولت هزاره آن با تأسیس
که همان پیروان محمد(ص) و تمدنش میباشد) بهوقوع میپیوندد. مارتین لوتر ) « سپاه شر » مسیحیت صهیونیستی هستند) و میان
نقش بسیار مهمی در مرتبط ساختن رسالت مسیحیت با اصول توراتی ایفا نمود و اصول اعتقادي مذهب پروتستانی خویش (سال
صفحه 31 از 62
1517 ) را مغایر جوهر مسیحیت بنیاد نهاد، وي تورات (عهد قدیم) را به زبان آلمانی ترجمه کرد و آنرا همپایه انجیل در مذهبش
قرار داد با اینکه عهد قدیم از متون و نصوص مذهبی تهی بود. از اینجا بود که دیدگاه مسیحیان صهیونیست شکل گرفت و اعتقاد
پیداکردند، فلسطین و قدس مرکز برنامههاي الهی بر روي زمین است و براي بازگشت مسیح و تأسیس و برپایی مملکت خداوند
بسیاري از یاران پرشور و مؤمن آمریکایی را ضمن تأکید بر درست بودن متون کتاب مقدس، دعوت به مهاجرت به فلسطین، در
آستانۀ قرن 19 و تأسیس شهركهایی در آن نمود تا زمینه ساز آمدن و ظهور مسیح موعود شوند. مارتین لوتر فقط به ترجمۀ تورات
اکتفا نکرد، بلکه در سال 1523 کتابی تحت عنوان مسیح، یهودي زاده شد را به رشتۀ تحریر درآورد. وي در این کتاب خود را نه
تنها داوطلبانه بندة یهود معرفی میکند، بلکه بندة راه و روش عبودیت و بندگی اتباع و یاران و پیروانش (یاران و پیروان مارتین
فقط از « اسفار مقدس » لوتر) بیان مینماید تا ایشان بنده و خدمتگزار یهود باشند. مارتین لوتر میگوید: روح القدس خواست که
طریق یهود بهدست ما برسد. یهود فرزندان خداوند اند و ما مهمانان بیگانهاي بیش نیستیم و باید به این رضایت دهیم. ما چون
سگانی هستیم که از پس مانده سفره سرورانش میخورد! این دعوت زمینه ساز تأسیس ایالات متحده شد و این نشو و نما در تمام
رسوخ و در فرهنگ آمریکاییها « سرزمین موعود » ابعاد سیاسی آن از شعار رسمی دولت گرفته تا تفاصیل اعتقادي و حتی کلمۀ
ظهور نمود. در مورد تأکید بر این اصول و مبادي افراطی در چارچوبهاي تاریخی و همچنین نشو و نماي این بنیادگرایی
صهیونیستی بسیاري از تحقیقات و پژوهشها یادآوري میکنند. کریستف کلمب که قهرمان قومی ملی این جریان افراطی به شمار
میآید، در مقابل شاهدان اعلام کرد: قدس و کوه صهیون میبایست بهدست مسیحیان بنا شود، همانگونه که خداوند بر زبان
پیامبرش در مزمور 14 آنرا جاري ساخت. همچنین در جاي دیگري میگوید: وظیفۀ من کشف سرزمینها و کشورها و شهرهاست
تا به امپراتوري اسپانیا ملحق و ملل آنها به مسیحیت هدایت شوند. سپس آماده نمودن آنها براي آن چیزي بود که آنرا جنگ
زندگی یا مرگ علیه امپراتوري محمد(ص) و بازگرداندن قدس و سرزمین مقدس نامیده بود که زمینه ساز برپایی مملکت خداوند
شود. این همان چیزي است که اشغالگران و متجاوزان آمریکاي شمالی همیشه آن را تکرار میکنند و میگویند فتوحات آنها تکرار
است و سرخپوستانی را که مورد حمله قرار داده و به قتل رساندهاند، بهتر از فلسطینیها یا « سرزمین موعود » فتوحات عبرانیها در
آمریکا توسط آمریکاییها « روز استقلال » کنعانیهاي تورات نیستند! محققان و اندیشمندان در اینجا تأکید میکنند، بزرگداشت
قرین است که مبشر نبرد آرمگدون و پایان جهان و بازگشت مسیح « یوحنا » و رؤیاي « دانیال » همیشه با بزرگداشت پیشگوییهاي
که آمریکا را به اسراییل تشبیه میکند، بر این موضوع اینگونه تأکید میکند: این اسراییل « آیل آنو » میباشد و کشیش پروتستانی
آمریکایی ماست. که بعدها مقوله شایع جریان محافظه کاران نوین و سرکردگان بنیادگرایی یا مسیحیت صهیونیستی شد. آنها عنوان
به حساب اعراب و مسلمانان و علیه اعتقادات و احساسات و منافع « اسراییل بزرگ » کردند، جوهر یکی است و آن دعوت به تأسیس
یک میلیارد و نیم مسلمانی است که در حال حاضر در جهان زندگی میکنند. 2. اگر آنچه گذشت را تبیین ریشهها و تاریخ حقیقی
این جریان صهیونیستی بنامیم که بر فرهنگ و سیاست آمریکا حاکم است، پس واقعیت چیست؟ شبکۀ حاکم بر تصمیمگیريهاي
سیاسی چیست؟ نام و مراکز تحقیقاتی و مطبوعاتی آنها چیست؟ و مهمترین برنامهها و اهداف آنها چیست؟ حقایق موجود و در
دسترس از دهها تحقیق و پژوهش انجام شده دربارة محافظهکاران نوین تأکید میکند که آنها بیشتر شبیه یک باند یا یک طایفه
هستند که از یهودیان متعصب اسراییل و مسیحیان متعصبتر از یهودیان تشکیل شدهاند و جمعیت آنها بیش از 17 درصد مسیحیان
آمریکا نیست و بسیاري از کلیساهاي آمریکایی در دیدگاهها و عقاید و منافع و رابطه با جهان اسلام مخالف هستند و آنها را به این
متهم میکنند که با دیدگاه و سیاستهایشان جامعۀ آمریکا را با فرهنگ و اعتقادات و منافع و سیاستهاي خاص خویش با منافع و
سیاستهاي اسراییل مرتبط ساختهاند. حقایق بر این نکته تأکید میکند، مهمترین افراد این طایفه عبارتند از: 1. ریچارد پرل: وکیل
3. استفان برایان: ؛[ (IMF) وزارت دفاع؛ 2. پل وولفوویتز: کاندیداي ریاست بانک جهانی [رییس کنونی صندوق بینالمللی پول
صفحه 32 از 62
از جمله مسئولان کمیسیون امور خارجه و معاون وزیر دفاع در مسائل سیاست امنیت بینالمللی و کسی که در سال 1978 نقشههاي
پایگاههاي نظامی عربستان سعودي پنتاگون را به هیئت اسراییلی که از واشنگتن بازدید میکرد، تسلیم کرد و ثابت کرد، او بیش از
آنکه وفادار واشنگتن باشد، وفادار تلآویو است. 4. جیمز وولسی: رییس آژانس اطلاعات مرکزي آمریکا (سیا)؛ 5. ایلون کوهن:
یکی از اندیشمندان این طایفه و استاد تحقیقات استراتژیک انستیتو تحقیقات پیشرفتۀ بینالمللی دانشگاه جونز هاپ کینز؛ 6. کارل
توجیه برنامههاي » راف: از جمله بارزترین و مهمترین مشاوران بوش؛ 7. لیب لوییس: کسی که در سال 1992 وثیقهاي وضع کرد که
نامیده میشد. وي این وثیقه را براي دیک چینی وزیر دفاع وقت وضع و بر ضرورت حاکمیت نظامی آمریکا بر جهان و « دفاعی
بهویژه جهان عرب تأکید کرد. 8. داگلاس ویت: وي به همراه ریچارد پرل پژوهشی در سال 1996 به نخست وزیر وقت اسراییل
زوج افراطی نیز همراه آنها بودند. « دیوید و میراف وارمرز » ارائه داد و در این تحقیق « جدایی کامل » تحت عنوان « بنیامین نتانیاهو »
این پژوهش خواستار ترسیم دوبارة خاورمیانه از نو و سقوط رژیم صدام حسین و محاصرة سوریه و بیرون راندن فلسطینیها بود و
دقیقاً همان اصول و مبادیی است که دولت جرج بوش پسر در حال حاضر براساس آنها عمل میکند. 9. دیک چینی و رامفسلد: دو
نفري که از معرفی بینیاز هستند. اولی معاون رییس جمهور و دیگري وزیر دفاع آمریکاست و دیدگاه افراطی آنها باعث شد این
را ارائه دادند و هدف از آن « قرن جدید آمریکایی » مناصب را احراز نمایند. آنها در سال 1997 با همکاري پل وولفوویتز طرح
قراردادن آمریکا در رأس هرم حاکمیت بر جهان طی قرن 21 بهویژه در منطقۀ عربی و اسلامی بود. آنها در این طرح عنوان کردند،
مناسبترین فرصت براي اجراي طرح بنیادي « سپتامبر 2001 » جدید است و « پرل هاربر » این حاکمیت و این سرکوب نیازمند
،« ویکلی استاندارد » صهیونیستی است که طرح قرن جدید آمریکایی نامیده میشود. 10 . ویلیام کریستول: رئیس هیأت تحریریه مجله
او و مجلهاش بالاترین و بزرگترین بوق تبلیغاتی جریان محافظهکاران نوین هستند و کافی است بدانیم که ناشر معروف آمریکایی
تأمین کننده بودجه و نیازهاي مالی او و مجلهاش است. 11 . غیر از آن میتوان به سیل نامهاي مهم سیاسی و « رابرت مردوخ » یهودي
،« هارولد براون » ،« جیمز چلنجر » ،« کن آدلمن » ،« آبراهام گالکی » ،« گري اسمیت » ،« مایکل لئون » : استراتژیک اشاره کرد، از جمله
،« دونالد کاگن » ،« جان بولتون » ،« ایلون آبراهامز » ،« مارتین کرامر » ،« باري رابن » ،« فرانک گافنی » ،« نیوت کینگریچ » ،« تام فولی »
و صدها نام دیگر. تمام این افراد از مراکز « ایگال کارمون » ،« دانیال بایبس » ،« مایکل مونیس » ،« رائول مارك » ،« استیون کامبون »
تحقیقاتی و پژوهشی تابع لابی یهودي و راست محافظهکار وارد مراکز تصمیمگیري در دولت کنونی آمریکایی میشوند و از جمله
بزرگترین اثر گذاران این جریان افراطی و حامی اسراییل به شمار میآیند. 3. در مورد مراکز تحقیقاتی و مطبوعاتی که در خدمت
این جریان محافظه کار قرار دارد و در جهت نشر افکار و اندیشههاي این جریان عمل میکند میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
مراکز تحقیقات سیاسی: ،« انستیتو یهودي امور امنیت ملی » ،« انستیتو آرکین اینتر آبرایز » ،( میراث ) « مؤسسه هرترج » ،« انستیتو هدسون »
بنیانگذار این انستیتو افسر ،« انستیتو تحقیقات میدیا خاورمیانه » ،« انستیتو سیاستهاي خاورمیانهاي واشنگتن » ،« باشگاه خاورمیانه »
مشاور سابق نخست وزیر اسراییل در امور تروریستی بود. این انستیتو وظیفه نشر تمام مطالبی را دارد که « ایگال کارمون » اسراییلی
مربوط به اعراب و مسلمانان است و دشمنی با سامیان نامیده میشود. افزون بر این مراکز دهها روزنامه و مجله در آمریکا وجود
دارند که در خدمت لابی صهیونیستی یا جریان محافظه کار یا مسیحیان صهیونیست عمل میکند. افزون بر مطبوعات مراکز تبلیغاتی
مؤسسه روابط عمومی » اطلاعاتی دیگري نیز وجود دارند که پرچمدار حمایت از جریان بنیادگرایی صهیونیستی است. از جمله
که از جمله بنیانگزاران آن ریچارد پرل و جیمز وولسی رییس پیشین سیا هستند. بسیاري از این مجلات و مؤسسات را رابرت « پنادور
اشاره کرد که در سال « شوراي سیاست دفاعی » مردوخ میلیاردر یهودي حمایت مالی میکند. از جمله این مؤسسات باز میتوان به
1985 تاسیس شد و متشکل از 30 عضو است که ترسیم کننده برنامهها و طرحها و تصمیمات محافظهکاران نوین است و بنیانگزاران
آن گروهی از نظامیان و سیاستمداران پیشین با افکار و دیدگاههاي بنیادگرایانه صهیونیستی بودهاند. ریاست این مؤسسه را
صفحه 33 از 62
که از جمله صمیمانهترین دوستان « ریچارد پرل » و « کن آدلمن » برعهده داشت و از جمله اعضاي آن میتوان به « داگلاس ویت »
نوآم » وزیر دفاع کنونی آمریکا، دونالد رامسفلد، میباشند اشاره کرد. در این شورا هنري کسینجر، وزیر خارجه پیشین آمریکا، و
نیز مشاهده میشوند که رؤساي پیشین مجلس نمایندگان آمریکا بودهاند. نکته بسیار مهم اینجاست که « نیوت کینگریچ » و « فولی
این شورا ادعا میکند فعالیتش داوطلبانه و مردمی است و صرفاً پند دهندهاي امین است. اما سازمانهاي مسئول شفاف ساختن
برنامههاي اقتصادي و دفاع حقوق بشر بر ملا ساختند که 9 تن از مهمترین اعضاي این شورا داراي روابطی عمیق با شرکتهایی
هستند که باوزارت دفاع داد و ستد میکنند و این مؤسسه سومین شرکت بزرگ داد و ستد کننده با وزارت دفاع است، بهگونهاي
که در سال 2002 میزان قرار دادهاي این مؤسسه با وزارت دفاع به 76 بیلیون دلار بالغ شده است و از جمله افراد منعقد کننده قرار
دادها جیمز وولسی بوده است. اما رسوایی بزرگتر این شورا که همچنان ادامه دارد، غارت و چپاول نفت عراق به مبلغ حدود 20
میلیارد دلار فقط طی سالهاي 2002 و 2003 است. 4. هنگام صحبت از حقایق و واقعیتها باید به این نکته اشاره کرد که در پس
اشغال عراق و گرفتار آمدن آمریکا در منطقه و جنگهایش همیشه این جریان صهیونیستی قرار داشتهاند که تمام توان تبلیغاتی و
سیاسی و نظامی خویش را بکار بست تا برنامهها و طرحهایی به مورد اجرا بگذارد که در درجه اول در خدمت اسراییل باشد و
اهداف خود را در پس اعتقادات دروغین پنهان ساخت که همان مملکت هزاره و بازگشت مسیح بود تا دوباره بر جهان حکومت
کند و مملکت خداوند را برپا دارد و سایر خرافاتی که افکار و اندیشههاي این جریان برآن استوارند. هدف اصلی و اساسی اشغال
عراق آنگونه که جریان محافظهکاران نوین آنرا برنامهریزي و طراحی کردهاند، حاکمیت کامل بر نفت عراق و چپاول و غارت
ثروتهاي این کشور به سود اقتصاد آمریکاست و به عنوان مثال ما به چند شرکت آمریکایی از این نوع اشاره میکنیم که در حال
حاضر در عراق فعالیت میکند و به نام آبادسازي این کشور ثروتهاي آن را غارت و چپاول میکند. نکته مهم اینجاست که اکثر
کارگزاران، بنیانگذاران و افراد شاغل در این شرکتها از جریان محافظهکاران نوین هستند و این بیشک امري تصادفی و اتفاقی
یکی از عقابهاي دولت آمریکاست و رابطهاي عمیق با کنگره « چارلز بلک » رییس این شرکت :(BKSH) نیست: 1. شرکت بکش
ملی عراق دارد و افتخار میکند که دوستانی دارد که بر بغداد در حال حاضر حکومت میکنند. وي از دوستان نزدیک خانواده
بوش و یکی از مهمترین طراحان حملات انتخاباتی آنهاست. 2. شرکت نیوبریدج استراتجیز: این شرکت رابطهاي عمیق با اسراییل
اشاره کرد که حملۀ رییس جمهور کنونی آمریکا، « گوالبوج » دارد و از جمله مهمترین اعضاي شورا اداري این شرکت میتوان به
اشاره کرد که طی ریاست جمهوري بوش پدر در « لانی گریفت » و « ادوارد راجرز » جورج بوش را اداره کرد. همچنین میتوان به
آنرا تأسیس کرد. لیون جستون « باب لیون جستون » دولت او مشغول بهکار بودند. این شرکت رقابتی تنگاتنگ با شرکتی دارد که
رییس پیشین هیئت تصویب بودجه در مجلس نمایندگان آمریکا بود. 3. شرکت دین کورپ (ویرجینیا): این شرکت فعالیت خود را
در عراق به سرعت آغاز کرد و توجه خود را معطوف این کرده است که قراردادهایی به مبلغ نیم میلیارد دلار امضا کند. این شرکت
نزدیکی بسیار زیادي با پنتاگون دارد و فعالیت خود را بر آموزش نیروهاي شبه نظامی متمرکز کرده است و صاحب آن جایگاه
مهمی در وزارت کشور آمریکا دارد و شرکتش نام بسیار براي از خود برجاي گذاشته است، به ویژه وقتی در بوسنی فعالیت
میکرد، کارمندان آن به تشکیل شبکههاي فساد و گردآوردن دختران روسپی متهم شده بودند و نکته جالب اینکه این شرکت
رییس جمهور افغانستان را برعهده دارد و جالبتر اینکه سه تن از اعضاي این شرکت در انفجار معروف ،« حامد کرازي » حمایت از
غزه در ماه گذشته کشته شدند، آنها موظف به اسکورت کارمندان سفارتخانه آمریکا بودند. 4. شرکت فیلور (تگزاس کالیفرنیا):
یکی از بزرگترین شرکتهاي فعال در امر مهندسی ساخت و ساز، نگهداري و لجستیک دفاعی است. قراردادهایی به مبلغ حدود
یک میلیارد دلار در عراق به امضا رساند و با قدرت در افغانستان نیز حضور دارد. صاحب شرکت فیلور در شرکت نفتی بزرگ
است که عضو شوراي اداره « لاري نیکولز » شریک است که قراردادهاي مهمی در عراق منعقد کرده است. مدیر دیفون « دنیون »
صفحه 34 از 62
در مجلس ادارة فیلور نیز حضور (SAIC) یکی از مسئولان بلندپایۀ شرکت جهانی تبلیغات علمی « بابیانمن » فیلور حضور دارد و
دارد. این تداخلها و غیره بر این نکته اشاره دارد که شبکهاي از سوء استفاده کنندگان حضور دارند که دولت آمریکا را بر جنگ
در عراق تشویق کردهاند تا خود آنچه را میخواهند از آن برداشت کنند. 5. شرکت بیکر هیوجز (متخصص در امر نفت، تگزاس):
منتشر شد، « اصول و مبادي ارشادي براي ایالات متحده در عراق پس از جنگ » هنگامیکه در سال 2002 گزارشی تحت عنوان
خوانندگان فکر کردند، شوراي روابط خارجی مهارت و تجربه خویش را به مؤسسه جیمز بیکر ارائه داد تا این مؤسسه سناریوي
ادوارد » : پس از جنگ حتمی عراق را ارائه دهد. این تا حدودي درست بود، اما کافی نبود. تحقیق را دو تن امضا کرده بودند
کسی که گروه تحقیقاتی بررسی روابط کلی آمریکا براي تغییر وجهه این کشور، را چند هفته پیش رهبري کرد) و ) « دگرگیان
مدیر مؤسسه بیکر و یکی از مسئولان بزرگ و بلندپایه شرکت نفتی بیکر هیوجز). ویسز از جمله پایهها و ) « فرانک ویسز دگرگیان »
نیز میباشد که متهم به فساد مالی شده است. این مرد همچنین امروز علاوه بر تحقیقاتش رییس « انرون » ارکان مهم شرکت به نام
امضا میکند، در واقع به « برینگ پونیت » یکی از شرکتهاي بیمه است که به عراق بذل توجه بسیار دارد و قرار دادهایی که شرکت
جیب شرکت مادر میریزد. ویسز از جمله کمککنندگان اصلی به حملات انتخاباتی بوش پسر بوده است. 6. شرکت جهانی
امروز فعالترین شرکت در بغداد است، چون از دید پنتاگون افزون بر اینکه از سایر شرکتها با نفوذتر :(SAIC) تبلیغات علمی
مجموعهایست که در صنایع دفاعی و اطلاعات و جاسوسی عمل میکند و شوراي اداره SAIC . است، نام آن کمتر به گوش رسیده
آن افراد بسیاري را در برمیگیرد که سابقه خدمت در ارتش را داشتهاند. با اینکه کادر اداري آن برحسب تغییر و ترکیب دولت
از جمله افراد فعال در این شرکت است. وي از جمله مشوقان جنگ آمریکا علیه « ژاندان و این داوننگ » تغییر میکند در حال حاضر
عراق بود که شبانگاه آغاز جنگ از منصب خویش در کاخ سفید استعفا داد. همچنین به عنوان نیروي فشار به سود مجمع ملی عراق
« هیئت آزادسازي عراق » از شرکت بکتل) در هیئتی تحت عنوان ) « جورج شولتز » فعالیت میکند و به همراه « احمد چلبی » به ریاست
اشاره کرد که وي نیز عضو شوراي اداره شرکت است. وي همچنین « ویلیام اورنز » عضویت و فعالیت داشت. غیر از آن میتوان به
عضو شوراي سیاست دفاعی است که ریچارد پرل از ریاست آن استعفا داد، اما در فعالیتهاي آن همچنان مشارکت دارد. معروف
است 9 عضو از 30 عضو شوراي مذکور با شرکتهایی ارتباط دارند که در سال گذشته از سوي پنتاگون قراردادهایی در عراق به
امضا رساندهاند که ارزش آنها کمتر از 76 میلیارد دلار نبوده است. 7. دو شرکت هالیبرتون و بکتل: اولی آنگونه که آشکار است،
در میان کارمندان خویش دیک چنی معاون رییس جمهور و دیگري در میان پایههاي تشکیل دهنده آن افرادي چون جورج شولتز
را دارد که همگی جزو مدعیان جنگ علیه عراق بودهاند. غیر از آن اشعال « ریچارد هلمز » و « ویلیام کاسبنی » و « کاسپار واینبرگر » و
عراق توسط نیروهاي آمریکایی به بهانهها و دعاوي بنیادگرایانه صهیونیستی زمینه مناسب نفوذ اسراییل چه به صورت مستقیم (به
گونهاي که دو گردان نظامی در شمال عراق در حال حاضر حضور دارند که 2500 سرباز و افسر را در برمیگیرند) و چه به صورت
غیرمستقیم فراهم ساختند که در فعالیت شرکتهاي اقتصادي آمریکایی و اردنی و احیاناً به صورت مستقیم اسراییلی نمود پیدا
شرکت حمل و تقل دریایی و خشکی)، ) « تسلیم » ،( راه و ساختمانسازي ) « سولیل بوثیه » میکند. از جلمه این شرکتها میتوان به
فعال در زمینه راه سازي)، ) « آفریقا اسراییل » ،( شرکت فعال در زمینه آب ) « گاردان » ،( شرکت فعال در مسائل زیربنایی « ارتستون »
اتوبوسهاي مستعمل)، ) « دان » شرکت فعال در امر تصفیه نفت)، شرکت ) « بزان » ،( فعال در زمینه تقطیر آب ) « شرکت براي اسراییل »
فعال در زمینه ساخت دربهاي آهنی ضد گلوله)، ) « رعیتس کیمنتل » ،( دستگاههاي هشدار دهنده و بازدارنده امنیتی ) « ریفنتکس »
« شورگز » ،( دست بندهاي آهنین ) « ترلیدور » ،( آب جو و سایر مشروبات ) « تیمو » ،( پاكسازي و ضدعفونی کننده آب ) « تامی 4 »
صنایع ) « دلتا » ،( فعالیتهاي انرژي ) « سئول » ،( صنایع ادوات آبیاري ) « نعان دان » ،( تولیدات الکترونیکی ) « سکال » ،( (صنایع آشپزخانه
نساجی). بنابراین ما صرفاً اقتصادي در مقابل یک طرح اعتقادي قرار نداریم، بلکه این طرح، طرحی استعماري و جنایتکارانه است
صفحه 35 از 62
که تحت عناوین دروغین مذهبی و براي حاکمیت و استیلا بر جهان که ابتدا از منطقه ما آغاز میشود و با تکیه بر پایگاه مسلحی که
اسراییل نامیده میشود، افزون بر وجود و حضور 160 هزار سرباز آمریکایی در عراق و بیش از 30000 سرباز آمریکایی دیگر در
افغانستان و به غیر از پایگاههاي نظامی در خلیج فارس و پاکستان و مصر و شمال آفریقا رو به رو هستیم. ما مقابل برنامهاي تاریخی
از استعمار قرار گرفتهایم که گروهی از افراطیهاي غارتگر و تشنه غارت و چپاول آنرا رهبري و اداره میکنند. آنها فقط غارت و
چپاول ثروتهاي و ملل دیگر را مدنظر ندارند، بلکه عقاید آنان را نیز هدف قرار دادهاند تا اعتقادات این ملل را به اعتقادات
صهیونیستی استوار بر خرافات و فرهنگ غارت و چپاول تبدیل نمایند. این گروه که محافظهکاران نوین نامیده میشوند، بیش از هر
وظیفۀ دیگري شیوههاي جنایی را الگوي خویش قرار دادهاند و فرهنگ آنها فرهنگ خشونت و حاکمیت و سوء استفاده از دیگران
اندیشهاي و آمادگی نظامی است، که بیشک، عنوان مرحلۀ آیندة نبرد این « جهاد » است. و تنها راه مقابله با این فرهنگ، فرهنگ
ملت با منکر و ظلم، مطابق تعریف محمد عبده است.
جهان در بحران- 8
بحران در پزشکی مدرن قسمت هشتم / باري ام. چارلز 1 اشاره: شاید در هیچ دوره از دورانهاي بیشماري که کرة خاك در عمر
طولانی خود شاهد آنها بوده، چون عصر ما، جهان اینگونه دستخوش بحرانها و التهابهاي گوناگون و فراگیر نبوده است؛
بحرانهاي سیاسی، اقتصادي، فرهنگی، اخلاقی، زیستمحیطی و ... . فقط کافی است یکی از روزنامههاي صبح یا عصر را ورق
بزنید تا در صفحات مختلف آن با نمودهاي مختلفی از این بحرانهاي فزاینده روبهرو شوید. جنگ، نبردهاي داخلی، کودتا،
نسلکشی، جنایت علیه بشریت، تروریسم، قاچاق زنان و کودکان، تجارت مواد مخدر، قحطی، گرسنگی، فقر، شکاف طبقاتی، قتل،
جنایت، ناامنی، آدمربایی، شکنجه، روسپیگري، همجنسبازي، سقط جنین، گرم شدن کرة زمین، کمبود منابع آب، خشکسالی،
زلزله، بیماريهاي کشنده و ... سرفصل خبرهایی است که هر روز از گوشه و کنار جهان مخابره میشود. راستی چه اتفاقی افتاده
است؟ بشر در چه باتلاق خود ساختهاي گرفتار آمده که هرچه بیشتر دست و پا میزند بیشتر در آن فرو میرود؟ آیا براي این
بحرانهاي فراگیر جهانی میتوان پایانی تصور کرد؟ آیا بشر متمدن خواهد توانست راهی براي برون رفت از این بحران پیدا کند؟
آیا این همه بحران و التهاب، این همه ظلم و بیعدالتی، این همه فساد و تباهی، اینهمه ... براي بازگشت انسان از راهی که براي
اراده جهان در پیش گرفته کافی نیست؟! آیا وقت آن فرا نرسیده که بشر این فرمودة پروردگار حکیم را مورد توجه قرار دهد که:
ظهرالفساد فی البّر و البحر بما کسبت أیدي الناس لیذیقهم بعض الّذي عملوا لعلّهم یرجعون. به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم
آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا [سزاي] بعضی از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند.
آري، وقت بازگشت فرا رسیده است. دیگر وقت آن رسیده که بشر با اعتراف به عجز و ناتوانی خود در مهار این بحرانها و اظهار
که تنها نجاتبخش او از این همه ظلم و فساد و تباهی است سر به آستان پروردگار خویش « ولیّ خدا » پشیمانی از پشت کردن به
ساید و ناله سر دهد که: خداوندا! به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، پس ولیّ
خود و پسر دختر پیامبرت را که همنام رسول توست بر ما آشکار ساز، تا آنکه همه مظاهر باطل را نابود سازد و حق را ثابت
تقدیم شما خوانندگان عزیز شده، نمادهاي مختلف بحرانهایی که « جهان در بحران » گرداند. در سلسله مقالاتی که تاکنون با عنوان
امروز جهان با آنها دست به گریبان است، مورد بررسی قرار میگیرد تا عمق و گستردگی این بحرانها بیش از پیش روشن شود و
عجز و ناتوانی انسان امروز در مهار آنها افزون از گذشته معلوم گردد. باشد تا از این رهگذر همۀ ما به ضرورت ظهور آخرین
حجت براي پایان دادن به همه این آشفتگیها، سرگردانیها، رنجها و بلاها واقف و فرج آن حضرت را با همۀ وجود از خداوند
متعال خواستار شویم. در هشتمین قسمت از این مقالات، بحران درپزشکی مدرن مورد بررسی قرار میگیرد. پزشکی مدرن علاوه بر
صفحه 36 از 62
دستاوردهایی که همراه داشته، حامل آسیبها و عوارض سنگینی نیز بوده است. دور شدن پزشکی جدید از درمانهاي طبیعی و
گیاهی و محور قرار دادن درمانهاي شیمیایی و صناعی، عامل اصلی بروز این آسیبها و عوارض به شمار میرود. امروز
خود، حجم عظیمی از بیماريهاي مبتلا به مردم را تشکیل میدهد. مقالۀ زیر به بررسی ابعاد « پزشکزاد » بیماريهاي یاتروژنیک یا
این موضوع پرداخته است. روي شوراتز، عضو انجمن پزشکی آمریکا میگوید: ما باید مردم را نسبت به بیثباتی و عدم قطعیت
پزشکی جدید آگاه نماییم. در پناه چنین پزشکیاي است که بسیاري از مردم نه تنها درمان نمیشوند، بلکه در مواردي با مشکلاتی
نیز روبرو میشوند. این یک واقعیت است که پزشکی امروز، بر پایۀ آزمایش و خطا بنیان نهاده شده است. امروزه، بیماري
2 و یا به عبارتی دیگر بیماریی که محصول پزشکی مدرن است، به مثابۀ خطري براي سلامت مردم کشورهاي مختلف « پزشکزاد »
آمریکا، هفت هزار مقاله، گزارش و پژوهش علمی که از سال 1966 به بعد « مدلاین » شناخته میشود. هم اینک در پایگاه اطلاعاتی
نوشته شده است، نگهداري میشود که بیانگر آن است که تعداد قابل توجهی از بیماران با مشکلاتی که محصول معالجات و یا
تأثیرات نامطلوب داروها میباشد، مواجه شدهاند. واقعیت آن است که این تأثیرات زیانآور و حتی مرگبار با هر جنبهاي از
پزشکی نوین، از داروها گرفته تا تشخیص، درمان و اَعمال جراحی، ملازم و همراه شده است. فشار اقتصادي مشکلات و
نابسامانیهاي حاصله از درمانهاي پزشکی جدید با خلق فشارهاي اقتصادي جدّیی همراه شده است. به عنوان نمونه، بر طبق آمار
ارائه شده در آمریکا تنها در سال 1995 بالغ بر 76 میلیارد دلار بر اقتصاد این کشور، فشار اقتصادي حاصل از این پدیده تحمیل شده
است که این رقم تقریباً دو برابر هزینۀ درمان دیابت در آمریکا و همسان هزینههاي مصروف شده براي درمان بیماران قلبی و عروق
است. بهطور کلی، بیماريهاي پزشکزاد میتواند محصول عواملی از جمله اشتباهات در تجویز و یا استفاده از داروهاي نامناسب،
سوانح ناخواسته، استفادة نامناسب از شیوههاي تشخیص و درمان، آسیبها و پیامدهاي جانبی، بالقوه و ذاتی پزشکی مدرن، اَعمال
جراحی و مواردي از این دست باشد. محیط بیمارستانها محیط بیمارستانها منشأ خطرات فراوانی محسوب میشود. مطالعات انجام
شده در دانشکدة پزشکی هاروارد، حکایت از آن دارد که 36 درصد بیمارانی که در بیمارستانها پذیرش میشوند، با آسیبهاي
حاصل از بیماريهاي پزشکزاد روبهرو میشوند که این مسئله در مورد 25 درصد این جمعیت با عوارض جدي و حتی مرگبار
همراه است. به علاوه، آمارها بیانگر آن است که بیش از نیمی از این پدیده، محصول استفاده از داروهاي جدید است. نتیجۀ یکی
از بررسیهاي به عمل آمده در یکی از بیمارستانهاي آموزشی بر روي ایستهاي قلبی حکایت از آن دارد که 64 درصد اینگونه
ایستها، قابل پیشگیري بوده که استفادة نامناسب از داروها علت اصلی آنها محسوب میشود. علاوه بر اختلالاتی از این دست،
محیط خود بیمارستانها هم به عفونتها و سرایت بیماريهاي خطرناك از جمله ابتلاي به بیماريهایی که حاصل عملکرد میکرو
ارگانیسمهاي نادر و یا مقاوم در برابر داروها هستند و از اینرو درمان آنها نیز غالباً با مشکلاتی جدي همراه است، دامن میزنند.
آمارها بیانگر آن است که 15 درصد فعالیت بیمارستانها معطوف به درمان آثار جانبی داروها شده است. واقعیت آن است که هر
نوع دارویی ولو داروهاي مرسومی که حتی بدون تجویز پزشک میتوان به راحتی آنها را از داروخانهها تهیه نمود، با آثاري جانبی
همراهند. این تأثیرات عمدتاً شامل کهیر، حالت تهوع، سردرد، سرگیجه، خوابآلودگی، اسهال و خونریزي معده است که شمار
قابل توجهی از استفادهکنندگان را به خود مبتلا میسازد؛ اما جداي از این موارد، حساسیتها و پیامدهاي شدیدتري که میتواند
جديتر و وخیمتر برشمرده شوند، شامل افسردگی روحی، ضربان نامنظم قلب، گلو درد، برونشیت، نقص و اختلال سیستم ایمنی
بدن، اختلالات شدید خونی همچون: کمخونی، مسمومیتزایی و آسیب به کبد و کلیه و ... است. به رغم آشکار بودن این گونه
رئیس سازمان غذا و داروي آمریکا بر این باور است که تنها یک درصد اینگونه « دیوید کسلر » تأثیرات نامطلوبِ دارویی، دکتر
حساسیتهاي شدید دارویی در این کشور به مراکز پزشکی گزارش داده میشود. این معضل، زمانی جديتر میگردد که امروزه
شاهد آن هستیم که شمار زیادي از مردم در معرض اینگونه شیوههاي درمانی قرار گرفته و ناخواسته تأثیرات جانبی و ملازم آنرا
صفحه 37 از 62
استفادة گسترده از داروهاي ضدالتهابِ غیراستروئیدي [مانند » : به عنوان نمونه مینویسد « نیوانگلند » تجربه مینمایند. نشریۀ پزشکی
داروهاي «. دیکلوفناك و پروفن] همه ساله در آمریکا با 3300 مورد مرگ و 41000 بستري شدن در بیمارستانها همراه میگردد
سمّی بسیاري از داروها با آثار جانبیی همراهند که خود براي به وجود آوردن یک بیماري ثانوي کفایت میکنند که نمونه آن
است. این بیماري در واقع محصول تأثیرات جانبی داروهاي ضد روانپریشی و یا داروهاي ضد افسردگی است. « پارکینسون » بیماري
داروهایی از این دست در 37 درصد بیماران مسن که تحت « هاروارد » برطبق یکی از مطالعات انجام شده توسط دانشکدة پزشکی
3 که براي درمان این « ال دوپا » درمان قرار گرفتهاند، عامل اصلی ابتلاي آنها به بیماري پارکینسون است. به عنوان نمونه داروي
بیماران مورد استفاده قرار میگیرد، با تأثیرات شدید جانبیی همراه است که کنترل این تأثیرات خود مستلزم استفاده از داروهاي
که محصول استفاده از داروهاي ضد فشار خون است و یا به « کلاژن » دیگر است. از موارد دیگر میتوان به بیماري عروقی
5 است، اشاره نمود. نشریۀ پزشکی نیوانگلند نیز « کورتیک استروئید » 4 که محصول استفادة طولانی مدت از « نشانگان کاشینگ »
تاکنون نتیجۀ مطالعات متعددي را منتشر نموده که شیمی درمانی را با ظهور غدد بدخیم سرطانی جدیدي مرتبط میسازد. همچنین
بررسیها بیانگر آن است که استفاده از بسیاري از داروها در دوران حاملگی، جدا از ایجاد نقصهایی در جنین یا نوزاد، با عوارض
و پیامدهایی در دوران کودکی و حتی بزرگسالی همراه است. متأسفانه از آنجا که بسیاري از زنان، خود مشتاقانه به استقبال داروها
میروند، آثار آنها کمتر مورد توجه قرار میگیرد که نمونۀ بارز آنرا میتوان به گسترش اسفانگیز اختلالات در زاد و ولد
6 و یا بروز سرطان در کودکان و یا مادرانی که در دوران بارداري خود از داروي « ثالیدومید » کودکان در اروپا، در نتیجۀ استفاده از
7 استفاده کردهاند، اشاره کرد. غیر از این موارد، استفادة بیش از حد از آنتیبیوتیکها به خلق نژادهایی مقاوم « دایت هیلیتل بسترل »
در میکروارگانیسمها انجامیده است که پیشتر در برابر این نوع داروها آسیبپذیر بودهاند. البته تاکنون نیز نگرانیهایی جدي در قبال
بروز بیماريهایی شایع که در برابر داروهاي موجود مقاوم هستند، ابراز شده است که نمونهاي از آن ظهور میکروارگانیسم
8 است که در برابر همۀ داروهاي موجود مقاوم است. اعمال جراحی غیرضروري بررسیها و پژوهشهاي به عمل « تیوبرکلوسیس »
آمده، بیانگر آن است که هماکنون استفادة نامناسب و یا بهکارگیري بیش از حد اعمال جراحی و نیز استفادة مستمر از شیوههاي
جراحی موسوم، خود به یک معضل جدي تبدیل شده است. یکی از کمیتههاي فرعی کنگرة آمریکا به دنبال یکی از بررسیهاي
خود اعلام نمود که در این کشور تنها در عرض یک سال، تقریباً دو میلیون عمل جراحی غیرضروري صورت میپذیرد که این
میزان اعمال جراحی با 12 هزار مرگ و به هدر رفتن 10 میلیارد دلار همراه بوده است. تکنولوژيهاي زیانآور اتکا و وابستگی به
تکنولوژيهاي پیشرفته هم در مرحلۀ تشخیص و هم در مرحلۀ درمان، به عنوان یکی از منابع آسیبهاي موجود محسوب میشود که
مبیّن قصور و خطاهاي موجود در اینگونه ابزار و ماشینهاي جدید و یا استفادة نادرست از تکنولوژي است. به عنوان مثال،
بررسیها حکایت از آن دارد که 26 درصد بیماريهاي پزشکزاد در بخشهاي مراقبت ویژه، با نقص در تجهیزات به کار گرفته
شده، مرتبط است. مراقبتهاي بهداشتی غیرقابل اطمینان علاوه بر موارد یاد شده، مراقبتهاي بهداشتی، کمتر برپایۀ شواهد و
طی مطلبی، افشا نمود که تنها 15 درصد معالجات پزشکی مبناي « برتیش مدیکال » مدارك علمی اعمال میگردد. سردبیر نشریۀ
علمی دارند و از همینرو است که بیماران همواره با آسیبهاي جدي، دست به گریبان هستند. نمونۀ بارز این مطلب را میتوان به
در دوران نوزادي اشاره کرد که « تیموس » استفادة رایج از تشعشات پزشکی در سالهاي پیش با هدف بزرگتر کردن غدة
هماکنون مشخص شده اندازة این غده که پیشتر اندازهاي غیرطبیعی خوانده میشد، کاملًا طبیعی است و تنها نتیجۀ استفاده از این
پرتوها چیزي جز بروز سرطان در دوران بزرگسالی این افراد نیست. عرضه و تبلیغ داروهاي سمّی توسل به شیوههاي بازاریابی براي
عرضۀ محصولات و فرآوردههاي دارویی، به فشاري جدي به پزشکان براي استفاده از اینگونه فرآوردههاي جدید تبدیل شده
در مطلبی بدین نکته اشاره نموده که رقابت شرکتهاي دارویی، به ترویج و هجوم شدید « هاسپیتال پرکتیس » است. نشریۀ پزشکی
صفحه 38 از 62
اطلاعاتی که مبلّغ استفاده از داروهاي جدید توسط پزشکان میباشد، تبدیل شده است. در واقع، توسل به این گونه بازاریابیهاست
که میتواند اطلاعات علمی مبیّن آسیبهاي این داروها را که عموم مردم هم از کم و کیف آنها اطلاعاتی ندارند، به تضعیف
کشاند. اگرچه ممکن است که نهایتاً برخی از این داروها از صحنه خارج شوند، اما به هرحال، خطراتی جدّي را در طول رواج خود
9 که به عنوان یک داروي ضدالتهاب غیراستروئیدي شناخته میشود، در « بنوکسا پروفن » بر جامعه تحمیل نمودهاند. به عنوان مثال
سال 1982 براي نخستین بار به بازار عرضه شد و شدیداً مورد تبلیغ و خرید و فروش قرار گرفت و بالاخره پس از بروز موارد زیادي
10 که « زومپیراك سدیم » از مسمومیتهاي مرگبار کبدي در بریتانیا بود که بالاخره این دارو از صحنه خارج شد. و یا در مورد
اگرچه با عنوان دارویی مسکن، به شدت به بازار سرازیر شد، اما پس از یک سال و پس از ارائۀ گزارشهاي متعددي مبنی بر
13« انسایناید » 12 و « فلسایناید » 11 از بازار جمعآوري شد. در مورد دو داروي قلبی « آنافلاکسیس » ابتلاي مصرفکنندگان به عارضۀ
که در حجمی عظیم و با توسل به این ادعا که به کنترل ضربان قلب کمک میکند، پس از سالها مصرف توسط بیماران،
پژوهشها نشان داد که این دارو با بینظمیهایی مهلک همراه بوده تا آنجا که درصد مرگ و میر کسانیکه از این داروها در
5 برابر کسانی بود که صرفاً از دارونماها براي درمان آنها استفاده شده بود. از سوي دیگر کشورهاي / درمان خود استفاده نمودند، 2
در حال توسعه که از ابزار نظارتی کمتر و ضعیفتري برخوردارند، با مشکلات و معضلاتی خاص که محصول بازاریابی غیرمنطقی
و همکارانش، ادعاهاي غیرمنطقی و « لی » شرکتهاي چند ملیتی و شرکتهاي دارویی داخلی است، مواجه هستند. مطابق نظر دکتر
نابجا مبنی بر کارآیی و سلامت این گونه داروها، نه تنها ادامه یافتند، بلکه هماینک بر حجم آنها نیز افزوده شده است. گذشته از
عوارض جانبی این داروها، هزینۀ سنگین آنها به عنوان خطري جدّي براي اقتصاد اینگونه کشورها محسوب میگردد. نیاز مبرم
دانش جدید پزشکان و بیماران هم اینک خطرات پزشکی جدید را به استناد ضرورت روي آوردن به آن، پذیرفتهاند که این مسأله
در مورد خطاهاي پزشکی نیز صادق است. مطالعات و پژوهشهاي به عمل آمده، حکایت از آن دارد که این گونه خطاها به حدّي
شناخته « خطاپذیري ضروري » است که دیگر به عنوان بخش اجتنابناپذیر پزشکی جدید پذیرفته شدهاند تا آنجا که با عنوان
میشوند؛ اما حقیقت آن است که پذیرش اسفناك بیماري یا خطاي پزشکی به عنوان پیامد درمان، بیانگر انحرافی از مهمترین اصل
است. گنجینۀ اطلاعاتِ مستند و جمعآوري شده در مورد ماهیت واقعی و « درمان با آسیب همراه نباشد » اخلاقیات پزشکی یعنی
دامنه خطراتی که ملازم پزشکی جدید است، این نکته را آشکار ساخته که نارساییهاي اساسی موجود در این رویکرد پزشکی و
این دانش جدید، به حدّي است که بایستی بیدرنگ و به نحوي جدّي و مؤثر در مقابل آن اقدام نمود. پینوشتها ?: سیاحت
www.maharishi-india.org 1. Barry M.Charles. 2. Iatrogenic. 3. L- : غرب، ش 6، ص 82 ؛ به نقل از سایت
dopa. 4. Cushing’s syndrome. 5. Cortico-steroid. 6. thalidomide. 7. diethy lstibestrol. 8.
tuberculosis. 9. benoxaprofen. 10. Zompirac sodium. 11. anaphulaxis. 12. Flecainide. 13.
.encainide
معجزات امام زمان(ع)- 4
سیدهاشم حسینی بحرانی مترجم: ابوذر یاسري ? معجزات ولادت خاتم الاوصیا(ع) به روایت حکیمه خاتون حیرت مردم در
جستجوي امام(ع) محمد بن عبدالله میگوید: پس از درگذشت ابومحمد امام عسکري(ع)، نزد حکیمه، دختر امام جواد(ع) رفتم تا
درباره حجّت خدا و اختلاف مردم و حیرانی آنها دربارة او پرسش کنم. گفت: بنشین، و من نشستم، سپس گفت: اي محمد! خداي
تعالی، زمین را از حجتی ناطق و یا صامت خالی نمیگذارد و آنرا پس از حسن و حسین(ع) در دو برادر ننهاده است و این شرافت
را مخصوص حسن و حسین(ع) ساخته و براي آنها عدیل و نظیري در روي زمین قرار نداده است جز اینکه خداي تعالی فرزندان
صفحه 39 از 62
حسین(ع) را بر فرزندان حسن(ع) برتري داده، همچنان که فرزندان هارون را بر فرزندان موسی به فضل نبوت برتري داد، گرچه
موسی حجت بر هارون بود، ولی فضل نبوت تا روز قیامت در اولاد هارون است، به ناچار بایستی امت یک سرگردانی و امتحانی
داشته باشند تا مبطلان از مخلصان جدا شوند و از براي مردم بر خداوند حجتی نباشد و اکنون پس از وفات امام حسن عسکري(ع)
دوره حیرت فرا رسیده است. گفتم: اي بانوي من! آیا از براي امام حسن عسکري(ع) فرزندي بود؟ تبسمی کرد و گفت: اگر امام
حسن(ع) فرزندي نداشت، پس امام پس از وي کیست؟ با آنکه تو را گفتم که امامت پس از حسن و حسین(ع) در دو برادر نباشد.
گفتم: اي بانوي من! ولادت و غیبت مولایم(ع) را برایم بازگو. گفت: آري، کنیزي داشتم که بدو نرجس میگفتند، روزي
برادرزادهام به دیدارم آمدند و به او نیک نظر کردند، به ایشان عرض کردم: سرورم! اگر دوستش دارید، او را به نزدتان بفرستم؟
فرمودند: نه عمّه جان! امّا از او در شگفتم! 1 عرض نمودم: شگفتی شما از چیست؟ فرمود: به زودي فرزندي از وي پدید آید، که
نزد خداي تعالی گرامی است و خداوند به واسطۀ او زمین را از عدل و داد آکنده سازد، همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد. 2
عرضه داشتم: اي آقاي من! آیا او را نزد شما بفرستم؟ فرمودند: از پدرم در اینباره کسب اجازه کن. 3 میگوید: جامه پوشیدم و به
منزل امام هادي(ع) درآمدم، سلام کردم و نشستم و ایشان خود آغاز سخن نمودند و فرمودند: اي حکیمه! نرجس را نزد فرزندم ابی
محمد بفرست. 4 عرض کردم: اي سرورم! براي همین منظور خدمت شما رسیدم تا در اینباره کسب اجازه کنم، فرمودند: اي
مبارکه! خداي تعالی دوست دارد که تو را در پاداش این کار شریک کند و بهرهاي از خیر برایت قرار دهد. 5 حکیمه میگوید:
بیدرنگ به منزل برگشتم و نرجس را آراستم و در اختیار ابو محمد(ع) قرار دادم و پیوند آنها را در منزل خود برقرار کردم و چند
روزي نزد من بودند، سپس نزد پدرشان رفتند و او را نیز همراهشان روانه کردم. امام هادي(ع) در گذشتند و ابو محمد(ع) بر جاي
پدر نشستند و من همچنان که به دیدار پدرشان میرفتم به دیدار ایشان نیز میرفتم. روزي نرجس به سویم آمد تا کفش مرا برگیرد
و گفت: اي بانوي من کفش خود را به من ده! گفتم: بلکه تو سرور و بانوي منی، به خدا سوگند که کفش خود را به تو نمیدهم تا
آنرا برگیري و اجازه نمیدهم که مرا خدمت کنی، بلکه من به روي چشم، تو را خدمت میکنم. ابومحمد(ع) این سخن را شنیدند و
فرمودند: اي عمّه! خدا به تو جزاي خیر دهد. 6 تا هنگام غروب آفتاب نزدشان بودم، و آن جاریه را بانگ زدم که لباسم را بیاورد تا
بازگردم! امام(ع) فرمودند: نه، عمّه جان! امشب را نزد ما بمان که در این شب آن مولودي که نزد خداي تعالی گرامی است و
خداوند به واسطۀ او زمین را پس از مردنش زنده میکند، متولد خواهد شد. 7 عرض کردم: اي سرورم! از چه کسی متولد خواهد
شد در حالی که من در نرجس آثار بارداري نمیبینم، فرمودند: از همان نرجس نه از دیگري. 8 حکیمه میگوید: نزد نرجس رفتم و
پشت و شکم او را وارسی کردم، اما آثار بارداري در او ندیدم، به نزد امام(ع) بازگشتم و کار خود را به ایشان گزارش کردم.
تبسمی نمودند و فرمودند: به هنگام طلوع فجر آثار بارداري برایت نمودار خواهد شد، زیرا مثل او مثل مادر موسی(ع) است که آثار
بارداري در او ظاهر نگردید و کسی تا وقت ولادتش از آن آگاه نشد، زیرا فرعون در جستوجوي موسی شکم زنان باردار را
میشکافت و این نیز نظیر موسی(ع) است. 9 تلاوت قرآن در رحم مادر و پس از ولادت نزد نرجس بازگشتم و کلام امام(ع) را بدو
گفتم و از حالش پرسیدم، گفت: اي بانوي من! در خود چیزي (از آن) نمیبینم. حکیمه میگوید: تا طلوع فجر مراقب او بودم و او
پیش روي من خوابیده بود و از این پهلو به آن پهلو نمیرفت تا چون آخر شب و هنگام طلوع فجر فرا رسید هراسان از جا برخاست
میخواندم، ابو محمد(ع) بانگ برآوردند و فرمودند: سورة قدر را بر او بخوان! 10 و « اسم الله » و من او را در آغوش گرفتم و بر او
من آغاز به تلاوت کردم و گفتم: حالت چگونه است؟ گفت: امري که مولایم خبر داد در من نمایان شده است و من همچنان که
فرموده بودند بر او میخواندم و جنین در شکم مادر به من پاسخ میداد و مانند من قرائت میکرد و بر من سلام نمود. حکیمه
میگوید: من از آنچه شنیدم هراسان شدم اما ابومحمد(ع) بانگ برآوردند: از امر خداي تعالی در شگفت مباش، خداي تعالی ما را
در خردي به سخن درآورَد و در بزرگی حجت خود در زمین قرار دهد. هنوز سخن امام(ع) تمام نشده بود که نرجس از دیدگانم
صفحه 40 از 62
پنهان شد و او را ندیدم گویا پردهاي بین من و او افتاده بود و فریاد کنان به نزد ابومحمد(ع) دویدم، ایشان فرمودند: عمّه! برگرد، او
را در مکانش خواهی یافت. 11 میگوید: بازگشتم و طولی نکشید که مانع برداشته شد و دیدم نوري نرجس را فراگرفته است که
توان دیدن آنرا ندارم و آن نوزاد مبارك(ع) را دیدم که روي به سجده و دو زانو را بر زمین نهاده است و دو انگشت سبابۀ خود را
بلند کرده، میگوید: شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست (یکتاست و شریکی ندارد) و آنکه جدم محمد[ص] رسول خدا و
پدرم امیرالمؤمنین[ع] و سپس امامان را یکایک برشمرد تا به خودش رسید. سپس فرمود: بار الها! آنچه را به من وعده فرمودي،
محققساز، و امر مرا به انجام رسان و گامم را استوار ساز و زمین را به واسطۀ من پر از عدل و داد گردان. 12 ابومحمد(ع) بانگ
برآوردند و فرمودند: عمه او را بیاور و به من برسان. 13 او را برگرفتم و به جانب امام(ع) بردم، و چون او در میان دو دست من بود
و مقابلشان قرار گرفتم بر پدر خویش سلام نمود و امام(ع) او را از من ستاندند و زبان خود را در دهان طفل گذاشتند و او آنرا
مکید، سپس فرمود: او را نزد مادرش ببر تا بدو شیر دهد، آنگاه نزد من بازگردان. 14 پرواز پرندگان و بالا بردن مولود مبارك به
آسمان نوزاد را به مادرش رساندم و وي بدو شیر داد، و بعد از آن او را نزد ابومحمد(ع) بازگردانیدم، در حالی که پرندگانی بر
بالاي سرش در پرواز بودند. امام(ع) به یکی از آنها فرمودند: او را برگیر و نگاهدار و هر چهل روز یکبار به نزد ما بازگردان. 15
آن پرنده او را برگرفت و به آسمان برد و پرندگان دیگري نیز به دنبال او بودند، شنیدم که ابومحمد(ع) میفرمودند: تو را به خدایی
سپردم که مادر موسی، موسی را به او سپرد. 16 آنگاه نرگس گریست و امام(ع) بدو فرمودند: خاموش باش که شیرخوردن، جز از
پستان تو براي او حرام است و به زودي نزد تو باز گردد همچنان که موسی به مادرش بازگردانیده شد و این قول خداي تعالی است
17 و 18 عرض کردم: این پرنده چه بود؟ .« پس او را نزد مادرش برگردانیدیم تا چشمان آن زن روشن گردد و غمگین نباشد » : که
فرمودند: این روحالقدس است که بر امامان(ع) گمارده شده است، آنان را موفق و مسدد میدارد و به آنها علم میآموزد. 19
حکیمه میگوید: پس از چهل روز آن کودك برگردانیده شد و برادرزادهام به دنبال من فرستاد و مرا فراخواند و بر او وارد شدم و
به ناگاه دیدم که همان کودك است که به قامت راه میرود. عرض نمودم: سرورم! آیا این کودك دو ساله نیست؟ تبسمی نمودند
و فرمودند: فرزندان انبیاء و اوصیاء اگر امام باشند به خلاف دیگران نشو و نما کنند، و کودك یک ماهۀ ما به مانند کودك
یکساله باشد و کودك ما در رحم مادرش سخن میگوید و قرآن تلاوت میکند و خداي تعالی را میپرستد و هنگام
شیرخوارگی ملائکه او را فرمان میبرند و صبح و شام بر وي فرود میآیند. 20 پیوسته آن کودك را هر چهل روز یکبار میدیدم
تا آنکه چند روز پیش از رحلت ابومحمّد(ع) او را دیدم که مردي بود و او را نشناختم و به برادرزادهام عرض کردم: این مردي که
فرمان میدهید در مقابلش بنشینم کیست؟ فرمودند: این، پسر نرجس است و او جانشین پس از من است و به زودي مرا از دست
میدهید، پس بدو گوش فرادار و فرمانش ببر. 21 پس از چند روز امام عسکري(ع) رحلت فرمودند و مردم چنانکه میبینی پراکنده
شدهاند و به خدا سوگند که من هر صبح و شام آن حضرت(ع) را میبینم و مرا از آنچه میپرسید آگاه میکند و من نیز شما را
مطلع میکنم و به خدا سوگند که گاهی میخواهم از او پرسشی کنم و او نپرسیده پاسخ میدهد و گاهی امري بر من وارد میشود
و همان ساعت پرسش نکرده از ناحیۀ او جوابش صادر میشود. شبگذشته مرا از آمدن تو با خبر ساخت و فرمود که تو را از
حقیقت آگاه سازم. محمّد بن عبدالله، راوي این حدیث، میگوید: به خدا سوگند، حکیمه اموري را به من خبر داد که جز خداي
تعالی کسی از آن مطلع نیست و دانستم که آن صدق و عدل و از جانب خداوند است، زیرا خداي تعالی او را به اموري آگاه کرده
درخشندة امام(ع) مفضل میگوید: از امام صادق(ع) « بیتالحمد ?» است که هیچ یک از خلایق را بر آنها آگاه نفرموده است. 22
معروف است. درون آن چراغی روشن است که از روز « بیتالحمد » شنیدم که فرمودند: صاحبالأمر(ع) خانهاي دارد که به
ولادتش تا روز قیامتش خاموش نمیگردد. 23 ? پیرزنی که در ولادت حضرت (ع) حضور داشت. حنظله بن زکریا میگوید: احمد
بن بلال کاتب از اهل سنت و ناصبی بود، اما به سبب آشناییاش طبق عادت عراقیها، نسبت به من ابراز محبت میکرد و وقتی مرا
صفحه 41 از 62
میدید، میگفت: آیا خبري داري که ما را فرحناك کند یا آنکه من جریانی برایت نقل کنم؟ من تغافل میکردم تا آنکه در جایی
من و او تنها بودیم و از او راجع به آن ماجرا سؤال کردم که برایم بازگوید، گفت: خانۀ ما در سامرا، رو به روي خانۀ ابن الرضا 24
[حضرت امام جواد(ع)] بود. من به علت مسافرت، مدتی طولانی، از آن خانه دور و در قزوین و غیر آن ساکن بودم. و چنان پیش
آمد که بازگردم. وقتی که بازگشتم، آنچه را در سامرا بهجاي گذاشته بودم، از دستم رفته بود، و پیرزنی که خدمتکار من بود، و
دخترش در آن خانه بودند. او مثل همان ایام، فردي خویشتندار بود و دروغ نمیگفت، همچنین ما خدمتکارانی داشتیم که در آن
خانه مانده بودند و چند روزي نزد آنان بودم. وقتی خواستم از سامرا برگردم، آن پیرزن گفت: چرا اینقدر براي رفتن عجلهداري، در
حالیکه مدت زیادي نزد ما نبودي؟ نزد ما بمان که از حضورت خوشحال شویم. از روي استهزاء به او گفتم: میخواهم به کربلا
بروم (زیرا مردم داشتند به مناسبت نیمۀ شعبان یا روز عرفه به زیارت میرفتند). پیرزن گفت: فرزندم، از تو به خدا پناه میبرم که
بخواهی با این گفته، آنان (خاندان اهل بیت(ع)) را کوچک بشماري یا تمسخر نمایی و من تو را از ماجرایی آگاه میکنم که دو
سال، بعد از رفتن تو برایم اتفاق افتاد. من در همین خانه، نزدیک دالان خوابیده بودم و دخترم نیز همراه من بود، و بین خواب و
بیداري بودم که مردي نیکوروي، با لباسهاي نظیف و بوییخوش وارد شد و گفت: اي فلانه، هم اینک شخصی از نزدیکان میآید
که تو را (به جایی) ببرد، از رفتن با او، خودداري مکن و مترس؛ من ترسیدم و دخترم را صدا زدم و به او گفتم: آیا فهمیدي که
کسی داخل خانه شود؟ گفت: نه؛ خدا را یاد کردم و خوابیدم. دوباره همان مرد آمد و مثل همان گفته را به من فرمود باز ترسیدم و
دخترم را صدا زدم، گفت: هیچکس وارد خانه نشده، خدا را یاد کن و نترس. (خدا را) یاد کردم و خوابیدم. وقتی که آن مرد، براي
سومین بار آمد، و گفتهاش را تکرار کرد، صداي دقّ الباب را شنیدم، پشت در رفتم و گفتم: که هستی؟ گفت: بازکن و نترس.
سخنش را فهمیدم و در را باز کردم. غلامی بود که همراه خود چادري (پوششی) داشت. گفت: بیا، بعضی از نزدیکان به تو نیاز
مهمی دارند، سپس سرم را با آن پوشاند و مرا وارد خانهاي ساخت. من آن خانه را میشناختم، طنابی پارچهاي وسط اتاق بود و
مردي کنار آن نشسته بود. غلام، کنار آن را بالا گرفت و من داخل شدم. زنی در حال زایمان بود و زنی پشت سر او مانند قابله
نشسته بود. زن گفت: به ما در این کاري که بدان مشغولیم کمک کن، و من او را مانند دیگران علاج کردم، و چیزي نگذشت که
نوزاد به دنیا آمد. او را در حالی که سالم بود، بر روي دست گرفتم و سرم را از کنار پارچه بیرون بردم و مردي را که آنجا نشسته
بود، بشارت دادم. به من گفت: بانگ نزن. همین که صورتم را به طرف نوزاد برگرداندم، او را ندیدم. زنی که آنجا نشسته بود،
گفت: بانگ نزن و آن خادم، دستم را گرفت و سرم را پوشاند و از خانه خارج ساخت و مرا به خانهام بازگرداند و کیسه پولی به
من داد و گفت: هیچکس را از آنچه دیدي، آگاه مکن. داخل خانه رفتم و در حالیکه دخترم در خواب بود به رختخواب بازگشتم.
سپس او را بیدار کردم و پرسیدم، آیا از رفت و آمدم مطلع شدي؟ گفت: نه. کیسه را گشودم، ده دینار درون آن بود. من تا به حال
این ماجرا را براي هیچکس بازگو نکردهام. وقتی آن کلام را از روي استهزاء به زبان آوردي، این را از روي دلسوزي به تو گفتم.
این خاندان، نزد خداي عزوجل شأن و منزلتی بزرگ دارند و هرچه میگویند، حق است. احمد بن بلال (ناصبی) گفت: از گفتهاش
تعجب کردم و آنرا به سخره گرفتم و زمان آن ماجرا را از او نپرسیدم، اما میدانم که من بعد از سال 250 از نزد آنان رفته بودم و
سال 251 در دوران وزارت عبیدالله بن سلیمان بازگشته بودم. حنظله میگوید: پدرم را نیز دعوت کردم و او نیز این ماجرا را همراه
26 و « مفوّضه » من، از احمد شنید. 25 ? کنار رفتن پرده و رؤیت جمال آخرین حجت حق ابی نعیم انصاري میگوید: دستهاي از
27 نزد کامل بن ابراهیم مدنی آمده بودند تا نزد امام عسکري(ع) بروند. کامل با خود گفت: من نیز از آن حضرت(ع) « مقصّره »
راجع به این فرمودهشان خواهم پرسید که: وارد بهشت نمیشود مگر کسی که معرفت مرا بشناسد و آنچه را میگویم بگوید. 28
کامل میگوید: وقتی که بر سرورم ابامحمد(ع) وارد شدم به لباس لطیف و سفیدي که پوشیده بودند، نگاه کردم و با خود گفتم:
ولی الله و حجت خدا خود، لباس لطیف میپوشند ولی ما را به مواسات (همراهی) با برادران امر، و از پوششی مانند آنچه خود
صفحه 42 از 62
پوشیدهاند، نهی میکنند! امام(ع) تبسمی نمودند و فرمودند: اي کامل! و من در حالیکه لباس را از بازویشان کنار زده بودند، آنرا
مسح نمودم، (پوششی) سیاه و زبر بر پوست بدنشان قرار داشت. آنگاه فرمودند: این (زیرجامه) براي خداست، و این براي شما. 29
سلام دادم، و نزدیک دري که پردهاي نازك آویخته بود نشستم. ناگاه بادي وزید و گوشۀ پرده کنار رفت، و نوجوانی چهارده ساله
یا مانند آنرا که چون پارهاي ماه بود، دیدم. آن نوجوان خطاب به من فرمود: اي کامل بن ابراهیم؛ از آن ندا به خود آمدم و به من
الهام شد که بگویم: لبّیک سرورم؛ سپس فرمودند: آیا نزد ولی خدا و حجت و باب او آمدهاي که بپرسی: آیا وارد بهشت نمیشود
جز آنکه شناخت تو را بشناسد و به آنچه میگویی بگوید؟ 30 عرض نمودم: آري به خدا. فرمودند: به خدا، در این صورت، وارد
گفته میشود. 31 عرض نمودم: « حقّیه » شوندگان [بهشت] اندك خواهند بود. به خدا دستهاي وارد آن خواهند شده که به آنان
سرورم، آنان کیستند؟ فرمودند: آنان دستهاي هستند که از حبّشان نسبت به علی[ع] به حق او سوگند میخودند درحالیکه از حق
و فضل او (نیز) آگاه نیستند. 33 سپس لحظهاي سکوت نمودند، که درود خداوند بر ایشان باد، آنگاه فرمودند: و آمدهاي که دربارة
قول مفوضه پرسش نمایی؛ آنها دروغ گفتند؛ بلکه قلبهاي ما ظرف خواست خداوند است. اگر او بخواهد ما میخواهیم. و خداوند
33 و 34 سپس، آن پرده به حالت اول بازگشت و دیگر نتوانستم آنرا کنار بزنم. .« و نمیخواهید مگر آنکه خدا بخواهد » : میفرماید
امام عسکري(ع) به من نگریستند و در حال تبسم فرمودند: اي کامل، علت نشستنت چیست، در حالیکه حجت پس از من، نیاز تو
را برآورده ساخت. 35 و من برخاستم و بیرون آمدم و دیگر آن نوجوان را ندیدم. ابو نعیم میگوید: کامل را دیدم و از او راجع به
این ماجرا پرسیدم، آنرا برایم باز گفت. 36 پینوشتها: 1. لا یا عمّۀ ولکنّی أتعجّب منها. 2. سیخرج منها ولدٌ کریم علی الله عزّ وجلّ
الّذي یملأ الله به الأرض عدلًا و قسطاً کما ملئت جوراً وظلماً. 3. إستأذنّی فی ذلک أبی(ع). 4. یا حکیمۀ إبعثی نرجس إلی ابنی أبی
محمّد. 5. یا مبارکۀ إنّ الله تبارك و تعالی أحبّ أن یشرکک فی الأجر و یجعل لک فی الخیر نصیباً. 6. جزاك الله یا عمّۀ خیراً. 7. لا
یا عمّتا، بیّتی اللّیلۀ عندنا فإنّه سیولد اللّیلۀ المولود الکریم علی الله عزّ وجلّ الّذي یحیی الله عزّ و جلّ به الأرض بعد موتها. 8. من
نرجس لا من غیرها. 9. إذا کان وقت الفجر یظهر لک الحبل لأنّ مثلها مثل امّ موسی(ع) لم یظهر بها الحبل و لم یعلم بها أحد إلی
إنّا أنزلناه فی » وقت ولادتها، لأنّ فرعون کان یشقّ بطون الحبالی فی طلب موسی(ع)، و هذا نظیر موسی(ع). 10 . أقرئی علیها
11 . إرجعی یا عمّۀ فإنّک ستجدیها فی مکانها. 12 . اللّهمّ أنجزلی ما وعدتنی و أتمم لی أمري و ثبّت و طأتی، و املأ .« لیلۀالقدر
الأرض بی عدلًا و قسطاً. 13 . یا عمّۀ ناولیه و هاتیه. 14 . إمضی به إلی أُمّه لترضعه و ردّیه إلیّ. 15 . واحفظه وردّه إلیْنا فی کلّ أربعین
18 . أسکتی فإنّ الرّضاع محرّم علیه إلّا من . یوماً. 16 . أستودعک الله الّذي أودعته امّ موسی موسی. 17 . سورة قصص( 28 )، آیۀ 13
19 . هذا روح .« فرددناه إلی امّه کی تقرّ عینها ولا تحزن » : ثدیک و سیعاد إلیک کما ردّ موسی إلی امّه و ذلک قول الله عزّ و جلّ
القدس الموکّل بالأئمّۀ یوفّقهم و یسدّدهم و یربّیهم بالعلم... . 20 . إنّ أولاد الأنبیاء و الأصیاء إذا کانوا أئمّۀ ینشؤون بخلاف ما ینشؤ
غیرهم، و إنّ الصّبیّ منّا إذا کان أتی علیه شهر کان کمن أتی علیه سنۀ، و إنّ الصّبیّ منّا لیتکلّم فی بطن امّه و یقرء القرآن و یعبد ربّه،
عزّ و جلّ، [و] عند الرّضاع تطیعه الملائکۀ و تنزل علیه صباحاً و مساءً. 21 . هذا ابن نرجس و هذا خلیفتی من بعدي و عن قلیلٍ
، تفقدونی فاسمعی له و أطیعی. 22 . شیخ صدوق، ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین ابن بابویه، کمالالدین و تمام النعمۀ، باب 42
ح 2. با استفاده از ترجمۀ منصور پهلوان. 23 . إنّ لصاحب هذا الأمر بیتاً یقال له: بیتالحمد، فیه سراج یزهر منذ یوم ولد إلی یوم یقوم
24 . این خانه همان بیت حضرت . بالسّیف لا یطفأ. النعمانی، ابن ابی زینب محمد بن ابراهیم بن جعفر، کتاب الغیبۀ، ص 392 ، ح 31
امام عسکري(ع) و زادگاه مبارك فرزند گرامیشان حضرت امام زمان(ع) میباشد. 25 . شیخ طوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن
26 . مفوّضه به فرقهاي گفته میشود که میگویند خداوند زمام تمام امور را به ائمه(ع) . الطوسی، کتاب الغیبۀ، ص 240 ، ح 208
واگذار نموده است. 27 . مق ّ ص ره به فرقهاي گفته میشود که ائمه(ع) را از شأن ولایت تنزل داده و نقشی جز مانند انسانهاي عادي
در عالم براي آنان قائل نیستند. 28 . لا یدخل الجنّۀ إلّا من عرف معرفتی و قال بمقالتی. 29 . هذا لله و هذا لکم. 30 . جئت إلی ولیّ
صفحه 43 از 62
اللّه و حجّته و بابه تسأله هل یدخل الجنّۀ إلّا من عرف معرفتک و قال بمقالتک؟ 31 . إذن والله یقلّ داخلها، والله إنّه لیدخلها قومٌ یقال
34 . جئت تسأله عن . 32 . قومٌ من حبّهم لعلیٍّ یحلفون بحقّه و لایدرون ما حقّه و فضله. 33 . سورة انسان( 76 )، آیۀ 30 .« الحقّیّۀ » : لهم
35 . یا کامل، ما جلوسک و .« و ما تشاؤون إلّا أن یشاء اللّه » : مقالۀ الفوّضۀ، کذبوا، بل قلوبنا أوعیۀ لمشیّۀ الله، فإذا شاء شئنا، والله یقول
قد انبأك بحاجتک الحجّۀ من بعدي. 36 . شیخ طوسی، محمد بن الحسن، همان، ص 246 ، ح 216 ؛ نیز الطبري(الآملی)، محمد بن
جریر، دلائل الإمامۀ،
تعاریف و جلوههاي تازه مهدویت در جمهوري اسلامی
اشاره: رشد و گسترش فرهنگ انتظار و مهدي باوري در ایران همواره مورد توجه متفکران غربی بوده و همواره با دقت و حساسیت
فراوانی آنرا دنبال کردهاند. با آغاز کار دولت جدید جمهوري اسلامی، که عنایت ویژهاي به موضوع مهدویت دارد، بار دیگر
توجه محافل غربی به این موضوع جلب شده است و از این رو در پی تحلیل و بررسی آن برآمدهاند. مقاله پیشرو که از پایگاه
گرفته شده، یکی از آخرین تحلیلهایی است که در این باره منتشر شده است. از آنجا که به نظر BBC اطلاع رسانی فارسی شبکه
میرسد آگاهی از مفاد این مقاله براي پژوهشگران حوزة مهدویت مفید باشد، در این شماره اقدام به درج آن کردهایم. ایمان به
ظهور یک منجی در دورههاي تاریخی گوناگون و به ویژه در آخرالزمان، تنها محدود به اسلام نیست؛ ادیان مختلف هر یک ظهور
منجی یا منجیانی را نوید دادهاند که در چه شرایط ویژهاي ظهور میکنند تا سامانی تازه و البته نهایی به دین و دنیا بخشند. در این
میان، اندیشه مهدویت و انتظار ظهور دوازدهمین امام شیعیان که بر پایه آموزههاي دینی و باور پیروانش، اکنون غایب از نظرهاست،
اصلی اساسی و بنیادین در تشیع به شمار میرود. با این همه، اعتقاد به امام زمان و انتظار ظهور وي، تنها محور مشترك بین پیروان
چنین اندیشهاي بوده و در گذر زمان، قرائتها و تفاسیر گوناگونی از آن به دست داده شده و در موارد متعددي، کسانی مدعی
ارتباط با امام زمان[ع]، به خواب دیدن او یا داشتن رسالتی خاص در این زمینه شدهاند. هر چند، جریان غالبی که تفسیر و ارائه
احکام دینی را بر عهده داشته، غالباً در برابر چنین سخنانی مواضعی انتقادي اتخاذ کرده است. اگر چه مسئله مهدویت، همواره
موضوعی بحث برانگیز و جنجالی بوده، به نظر میرسد که پس از استقرار جمهوري اسلامی و به ویژه در دو دهه گذشته، تلقیهاي
رایج در مورد امام زمان[ع]، توسل به او و در نهایت زمان ظهور و ویژگیها و وظایف مؤمنان در قبال وي دستخوش تغییراتی قابل
توجه شده است. مسجد جمکران در نزدیکی قم را میتوان مظهر عینی این تحولات دانست. در سالهاي اخیر اقبال به این مسجد به
طور فزایندهاي رو به افزایش بوده اما این رونق با انتقاداتی نیز همراه بوده است. شدت این انتقادها تا آنجا بود که محراب و شیشهاي
مزین به چراغی سبز براي زیارت زائران، پس از مدتی برداشته شد. با این همه، چاهی که زائران عریضههاي خود را در آن
میاندازند، همچنان پذیراي هزاران نامهاي است که روزانه و به ویژه سه شنبه شبها براي رسیدن به دست امام زمان[ع] به داخل آن
انداخته میشود. مسجد جمکران تا پیش از انقلاب مسجدي کوچک و کم رونق بود و گفته شده که باورهاي مربوط به آن را
اکثریت علماي دینی به رسمیت نشناختهاند، با این همه، مسجد جمکران اکنون موقعیتی منحصر به فرد پیدا کرده و یکی از
شلوغترین مکانهاي مذهبی در ایران است. به هر روي، رویکردهاي تازه به مسئله امام زمان[ع]، اکنون تنها بحثی نیست که در
سطح جامعه یا محافل مذهبی ایران مطرح باشد و دامنه آن به طور روشن و تأثیرگذاري به حوزه سیاست نیز کشیده شده و به نوعی
صفآرایی بین حامیان قرائتهایی متفاوت از مهدویت انجامیده است. در حقیقت، در سالهاي اخیر، رواج کمسابقه و پردامنه
تلقیهاي خاص از مسئله انتظار و ظهور امام زمان، چه در عرصه نظر و در چه حوزه عمل در سطوح وسیعی نمود یافته است و همین
امر موجب شده که طیفی از روحانیت شیعه بسیاري از این باورها را خرافه و گرایش به آنها را تحجر قلمداد کنند. مراجع شیعی
گرایشهایی را که به طور خاص معطوف به مسئله امام زمان و برجسته کردن وي حتی بیرون از چارچوبهاي رایج شرعی و
صفحه 44 از 62
فقهیاند، به رسمیت نمیشناسند. اگرچه عمدتاً گروهی از روحانیون و دین باورانی که به نو اندیشان دینی معروف شدهاند هستند
که چنین رفتار و گفتاري را مصداق خرافه و تحجر میدانند، اما در این زمینه، گاه از همراهی شماري از روحانیون بلند پایه
سنتگرا نیز برخوردار بودهاند. با وجود این، حتی چنین منتقدانی نه تنها در اصل باورها و اعتقادات مربوط به امام زمان و ظهور او
تردیدي به خود راه نمیدهند، بلکه اساساً بسیاري از اندیشههاي خویش را بر مفهوم امامت و غیبت امام دوازدهم شیعیان استوار
کردهاند. از این رو، اصطلاحاتی نظیر خرافه و تحجر تنها میتوانند بیانگر مفاهیمی کلی باشند که در نهایت، رفتار و آدابی خاص
در زمانی مشخص را مورد نکوهش قرار میدهد و به همین دلیل میتوانند به طور چشمگیري از شرایط روز تأثیر پذیرند. شماري از
منتقدان رویکردهاي تازه گسترش یافته در مورد مهدویت، سیاست و حکومت جمهوري اسلامی را مسبب رواج این باورها میدانند
و تأکید میکنند که پیامدها چنین امري، در نهایت سست شدن ایمان و باور مذهبی مردم خواهد بود و آنچه زیان میبیند چیزي جز
جایگاه مذهب در جامعه نیست. با این همه، برخی دیگر از صاحبنظران، از زاویهاي دیگر به موضوع نگاه میکنند و سخن از آن
میگویند که رواج و گسترش آنچه اکنون در ایران شاهد آنیم، پیامدي جز تقویت بنیادگرایی شیعی ندارد. در تاریخ معاصر ایران،
انجمن حجتیّه به دلیل برخورداري از سازمانیافتگی قابل توجه، نقشی عمده در تعیین رویکردها به مسئله ظهور امام زمان داشته
است، با وجود این به نظر میرسد که اکنون طیف دیگري که حضوري پر رنگ در عرصه سیاست نیز دارد و از پشتوانهها و
امکانات قابل توجهی برخوردار است، داعیهدار اصلی این بحث شده باشد. همین موضوع، موجب آمیختگی بسیار قرائتهاي خاص
از باورهاي مذهبی با سیاست و مجادلات سیاسی چه در ساختار قدرت و چه در سطح جامعه شده است. در سالهاي اخیر و به طور
مشخص از دومین دوره انتخابات شوراهاي اسلامی شهر و روستا در سال 1381 به این سو، طیفی خاص از نیروهاي سیاسی با
گرایشها و قرائتهاي خاص از باورهاي شیعی توانست حضوري علنیتر در حوزه قدرت بیابد و در فاصله سه سال، قوه مقننه و
مجریه را در اختیار خود بگیرد. این نیروهاي تازه به میدان آمده که عمدتاً سابقه حضور در نهادهاي امنیتی، اطلاعاتی و نظامی را در
کارنامه خود دارند، آشکارا اقدامات و اظهارات خویش را در راستاي فراهم ساختن زمینههاي ظهور امام زمان قلمداد میکنند. با
استناد به این پیشینه و نیز عملکرد حکومت، برخی تأکید میکنند که حکومت خود منشأ جریانی است که تلقیهاي خاص از باور
مهدویت را در جامعه رواج میدهد. پس از انتخابات مجلس هفتم و در اوج مجادلات و منازعات جناحی، علی مشکینی، رئیس
مجلس خبرگان رهبري سخن از آن گفت که مجلس هفتم از کسانی شکل گرفته که نامشان در آستانه انتخابات در فهرستی به
تصویب و تأیید امام زمان رسیده بود. این اظهارات در آن هنگام جنجالی بزرگ در جامعه، حکومت و حوزههاي علمیه برانگیخت
اما به رغم همه انتقادها، چهرههاي سرشناس سیاسی و مذهبی جناحی که خود را اصولگرا میخواند، اظهاراتی از این دست را که به
ویژه به دنبال پیروزي محمود احمدينژاد، ابعاد تازهاي به خود گرفته است، همچنان مطرح میکنند. حضور آقاي احمدينژاد در
مسجد جمکران، اختصاص بودجهاي قابل توجه به این مسجد در نخستین روزهاي ریاست جمهوري وي، ایجاد خبرگزاريهاي ویژه
براي پوشش اخبار مربوط به مهدویت و رواج زمزمههایی مبنی بر امضاي میثاقنامهاي بین هیئت وزیران و امام زمان از جمله
نشانههایی هستند که رویکردهاي دولتمردان جدید جمهوري اسلامی را نمایان ساختهاند. اگر چه خبر امضاي میثاقنامه هیئت
وزیران با امام زمان و انداختن آن در چاه مسجد جمکران در بیانیه کوتاه روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تکذیب
شد اما حتی برخی از نمایندگان وابسته به جناح اصولگرا در مجلس هفتم هم نسبت به آن واکنش نشان دادند. از سوي دیگر،
استقبال روزنامهها و چهرههاي نزدیک به اصولگرایان از سخنرانی محمود احمدينژاد در سازمان ملل متحد، به ویژه متوجه این
موضوع بود که وي براي نخستین بار توانسته نام امام زمان را در نشست مجمع عمومی سازمان ملل بر زبان جاري کند. اصولگرایان
از این مسئله به عنوان توفیقی بزرگ یاد کردند و به انتقادهایی که از لحن و مضمون سخنان رئیس جمهوري براي حل و فصل
بحران پرونده فعالیت اتمی جمهوري اسلامی صورت گرفته بود، اعتنایی نکردند. از همین روست که برخی، خاستگاه رویکرد
صفحه 45 از 62
دولت جدید را عمدتاً در شرایط و معادلات سیاسی جستوجو میکنند و بین باورهاي مذهبی و رویکردهاي سیاسی حکومت پیوند
برقرار میکنند. به هر روي، در ساختاري که دین و سیاست، عین هم و دو روي یک سکه تلقی میشوند، در هم آمیختن باورهاي
مذهبی و رویدادها و مسائل سیاسی، اگرچه امري گریزناپذیر و غیرقابل اجتناب خواهد بود، اما در عین حال میتواند پیامدهاي
پیشبینی ناشدهاي را نیز به همراه داشته باشد. از سوي دیگر، رویارویی طیفهاي مختلف مراجع و گروههاي مذهبی و اختلاف نظر
آنان بر سر مفاهیم دینی و تفسیر این مفاهیم، دست کم میتواند این موضوع را تثبیت کند که امور قدسی و شرعی حتی نزد
دینمداران، تعبیري یگانه و غایی ندارند و اعتبار هر تفسیر، به پیروان آن محدود میماند. پینوشت ?: برگرفته
گرینویچ سهشنبه 1 نوامبر 2005 . جمشید بزرگر. http://bbcpersian.com 6/11/2005 از: 17:50
آفات غفلت در عصر غیبت
سخنرانی آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادي ایمان به غیب از اصول مسلّم دین از اصول مسلم دین مقدس اسلام و همۀ ادیان آسمانی،
است. غیب، یعنی چیزي که پنهان و پوشیده است. یک نقطۀ اساسی که مکتب الهی از مکتب مادي در آن « ایمان به غیب » مسألۀ
نقطه از هم جدا میشوند؛ همین مسئله است. طرفداران مکتب مادي معتقدند عالم منحصر به همین محسوسات و موجودات مادي و
طبیعی است و جز عالم حس، عالم دیگري نیست. جهان از ماده شروع میشود و به ماده هم ختم میگردد. به فرمودة قرآن:
[دهریّون گفتند: جز زندگی دنیا چیزي نیست، دهر و طبیعت است که ما را زنده میکند و میمیراند. 1 اما طرفداران مکتب الهی
معتقدند عالم منحصر به جهان حس و طبیعت نیست؛ بلکه عالمی در ماوراء این عالم حس و محسوسات وجود دارد به نام عالم
غیب که پنهان از حس است و تمام محسوسات از آن عالم نشأت گرفته و به وجود آمدهاند و سرانجام به آن عالم منتهی میشوند.
در این حقیقت تردیدي نیست که تمام محسوسات در ذات خود معدومند و از خود هستی ندارند و هستی را از خارج از ذات خود
گرفتهاند. ما قبلًا نبودیم و الان هستیم و بعد هم به این کیفیت نخواهیم بود و به معدوم شدگان ملحق خواهیم شد. در این نیز شکی
نیست که معدوم نمیتواند خود را موجود کند و ممکن نیست عدم و نیستی خود به خود مبدل به هستی شود، بلکه بدیهی است که
معدوم نیاز به هستیبخش خارج از ذات خود دارد. مرتبۀ حس، نازلترین مرتبۀ هستی تمام موجوداتی را که ما در اطراف خود
میبینیم به همین فقر و نیاز ذاتی مبتلایند که احتیاج به هستیبخش خارج از ذات خود دارند و تردیدي نیست که آن موجود
هستیبخش خارج از ذات معدومات، باید در ذات خود وجود محض و هستی مطلق باشد یعنی از هیچ جهت عدم و نیستی به ذات
او راه نیابد. نه مسبوق به عدم باشد و نه ملحوق به عدم، وگرنه او هم در جرگۀ معدومات ذاتی قرار خواهد گرفت. او نه در احاطۀ
زمان قرار میگیرد و نه در احاطۀ مکان و نه مُدرَك به ادراك میگردد؛ زیرا نازلترین مرتبه هستی، مرتبۀ حس است و هر چه
درجۀ وجود بالا برود از عالم حس فاصله میگیرد و وارد عالم غیب میشود. شما در ساختمان وجود خود بنگرید، آنچه که عالیتر
است غیب است و پنهان از حس، و آنچه که محسوس است نازلتر و کمارزشتر است. قوة بینایی در وجود ما ارزشمند است و
غیب است، اما حدقۀ چشم محسوس است و اگر عاري از بینایی باشد کور است و بیارزش. شنوایی در وجود ما با ارزش است و
غیب است، اما لالۀ گوش محسوس است و اگر عاري از شنوایی باشد کر است و بی ارزش. نیروي نطق و گویایی ارزش است و
غیب است، اما زبان که قطعهاي گوشت در داخل دهان است محسوس است و اگر عاري از قدرت بیان باشد لال است و بی ارزش.
فکر و عقل و هوش در وجود ما کمال است و غیب است یعنی با چشم دیده نمیشود و با گوش شنیده نمیشود و با دست لمس
نمیگردد. پس هر چه که در ساختمان وجود ما محسوس است کم ارزش است و هرچه که غیب است و نامحسوس ارزشمند است
و در مرتبۀ عالی از وجود است. روحی در باطن عالم به نام غیب ملکات علمی یک انسان دانشمند غیب است و با هیچکدام از
حواس ادراك نمیشود. ملکۀ نقاشی در دست یک هنرمند نقاش، غیب است و محسوس به هیچ حسی از حواس نمیباشد. درختی
صفحه 46 از 62
را میبینیم که در بهاران شاخ و برگ شاداب دارد و در فصل خزان آنها را از دست میدهد و سال دیگر از سر میگیرد. میفهمیم
که این همه طراوت و شادابی درخت از آن « روح نباتی » این درخت علاوه بر ساقه و شاخه و برگ، نیروي غیبی دیگري دارد به نام
است و آن غیب است و با حس ادراك نمیشود. در این عالم کبیر بنگرید، از اول پیدایش عالم و آدم علی الدوام انسانها
میمیرند، حیوانات میمیرند، نباتات میمیرند، ولی میبینیم عالم همچنان سرپاست. انسانها هستند، حیوانات و نباتات هستند، در
صورتی که اگر عالم منحصر به همین محسوسات بود باید با مردن و از بین رفتن آنها بساط نسل موجودات از صفحۀ زمین برچیده
شده باشد و حال آنکه همه چیز هست. معلوم میشود این عالم روحی در باطن خود دارد که غیب و پنهان از حس است و اوست
که ایجاد و افناء میکند، زنده میکند و میمیراند. انسان و حیوان و نبات میآفریند و آفریدههاي خود را از بین میبرد و دوباره از
سر میگیرد. میدرد میدوزد آن خیاط کو میدمد میسوزد آن نفّاث 2 کو در قرآن کریم نیز میفرماید: در هر روز [هر زمان او در
کاري است. 3 شب را داخل در روز و روز را داخل در شب میکند 4 زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد. 5 و او بر هر
جلّ جلاله و عظم شأنه است. و براي خدا هر چه در آسمانها و زمین است، « الله » چیز قادر و تواناست. 6 نام مقدس آن غیب
سجده میکند. 7 غیب آسمانها و زمین از آن خداست و تمام امور به او برمیگردد. 8 مشرق و مغرب از آنِ خداست و به هر سو رو
کنید، رو به خداست. 9 او غیب و ناپیداست اما آثارش در همه جا پیداست. هیچ جا خالی از او نیست ولی او مستقر در هیچ جا
نیست. او با همه چیز هست ولی هیچکدام از آن چیزها نیست. باز از باب تقریب به ذهن در ساختمان وجود خود بیندیشیم. روح و
جان در تمام نقاط وجود ما هست. در مغز سرمان هست. در انگشت کوچک پایمان نیز هست. در چشم و گوش و دست و پایمان
هست. در ریه و کلیه و کبدمان نیز هست. اگر در یک زاویه از زوایاي بدنمان نباشد، آن زاویه خواهد مرد؛ ولی با این همه، مستقر
در هیچ جاي از بدنمان نیست؛ زیرا اگر در یک نقطه از بدنمان باشد، نقاط دیگر بدن از آن خالی خواهد بود و خواهد مرد؛ و لذا
هیچ جاي بدن از روح خالی نیست. ولی در هیچ جاي از بدنمان نیست. روح با تمام اعضا و جوارحمان از درون و برون هست ولی
هیچکدام از آنها نیست. روح نه چشم نه گوش نه دست نه پا، نه کلیه است و نه... ولی با همۀ آنها هست. روح و جان در ساختمان
وجود ما غیب است، محسوس ما و دیگران نیست. نبوّت و امامت، آمیزهاي از حس و غیب ذات اقدس الله جل جلاله هم در همه
جاي عالم هست ولی مستقر در هیچ جاي عالم نیست که منزه از مکان است. او با همه چیز هست: او با شماست، هر کجا که
باشید. 10 ولی هیچکدام از آنها نیست. هیچجا خالی از خدا نیست ولی خدا مستقر در هیچ جا نیست. خدا از هیچ چیز جدا نیست
ولی هیچ چیز خدا نیست. او غیب است و مبدأ و منتهاي عالم هستی همو است: إنّا لله و إنّا إلیه راجعون. 11 عالم هستی از غیب نشأت
گرفته است و به غیب باز میگردد. حال از ذات اقدس الله جل جلاله که درجۀ اول غیب است، پایین آمده و میرسیم به مرتبۀ
وحی و نبوت که درجۀ دوم غیب است. یعنی آن نیز پنهان از حس است؛ آن نیروي معنوي که عالیترین مرتبۀ درك و شعور
انسانی و مرتبط با عالم اعلاي ربوبی است، در احاطۀ هیچیک از حواس ظاهري قرار نمیگیرد و لذا براي اینکه آن نیروي غیبی، از
لحاظ تعلیم و تربیت، در دسترس عالم حس قرار گیرد، حضرت خالق حکیم فرد کاملی از انسانها را بر میگزیند و او را حامل
وحی و نبوّت قرار میدهد و حس و غیب را با هم میآمیزد. او را از جنبۀ غیبی با خودش مرتبط میگرداند و از جنبۀ حسی به بشر
متصل میسازد و میگوید: بگو، من مثل شما بشري هستم که [از عالم رب به من وحی میشود. 12 پیامبر اکرم(ص) همان انسان
کاملِ گیرندة وحی است که از نظر جسم و بدن محسوس است اما از نظر وحی و نبوت غیب و از حس ما پنهان است. امامت نیز که
از حیث تبیین و اجراي وحی خدا تداوم بخش نبوت است به همین منوال است؛ یعنی امام از لحاظ جسم و بدن، محسوس است اما
از لحاظ امامت که همانند یک نیروي معنوي است، غیب است و از حس ما پنهان است. امامت، یعنی زعامت و پیشوایی عقلهاي
آدمیان. عقل در وجود انسان یک نیروي غیبی است و طبعاً نیاز به یک زعیم و پیشواي غیبی دارد. خالق حکیم، عالم را بر محور
وجود انسان میچرخاند که فرموده: تمام آنچه را که در آسمانها و زمین است مسخّر شما [و در مسیر خدمت به شما آدمیان قرار
صفحه 47 از 62
داده است. 13 و تمام فرشتگان را به خضوع و سجده در برابر انسان واداشته است: وقتی خداي تو به فرشتگان گفت: در برابر آدم به
سجده بیفتید، تمام آنها همگی سجده کردند. 14 امام(ع) عالِم به حقایق عالَم بنابراین، کسی که میخواهد امامت بشر را به عهده
بگیرد، باید توانایی تدبیر و تسلط بر تمام عالم را داشته باشد. کسی که میخواهد عقل بشر را بچرخاند؛ باید بتواند تمام آسمانها و
زمینها را بچرخاند؛ زیرا تمام سماوات و ارضین به فرمودة خالقشان بر محور عقل بشر میچرخند و از این رو است که میگوییم،
تنها کسی میتواند هادي عقل بشر باشد که از طرف خالق عقل بشر براي همین کار آفریده شده باشد و ابزار هدایت عقل به دست
او داده شده باشد، چنان که فرموده است: ما آنان را پیشوایان و امامانی قرار دادهایم که با [ابزار] فرمان ما رهبري میکنند. 15 آیا
فرمان او چیست؟ همان است که خودش فرموده است: فرمان او این است که هر چه را بخواهد دستور میدهد: موجود شو. او هم
موجود میشود. 16 فرمان خدا ایجاد است و این فرمان به دست امام داده شده است. امام به اذن خدا هم عالم به حقایق تمام اشیاء و
هم قادر به ایجاد تمام اشیاء است. از این روست که مولاي ما امام امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اي مردم! [من تا در میان شما هستم و] تا
مرا از دست ندادهاید، از هر چه که میخواهید از من بپرسید و از من بهره بگیرید؛ چرا که من به راههاي آسمانها بهتر از راههاي
زمین آگاهی دارم. 17 امامت بدون اذن خدا خیانت است لذا جز دارندگان مقام وحی و اذن خدا، هر کسی ادعاي امامت و زعامت
عقل بشر را بنماید او یا اوّل خائن به بشر است و یا اول جاهل به حال بشر و یا هر دو! آدمسازي به این سادگی نیست که هر کسی
مدعی آن گردد. درست کردن یک آبگوشت چقدر دقت میخواهد؟ اگر نیم مثقال نمکش کم و زیاد بشود قابل خوردن نیست.
درست کردن یک انسان چقدر دقت میخواهد؟ درجۀ شهوت و غضب انسان اگر اندکی از حد تعادل خارج شود، دنیا را به آتش
میکشد. این دنیاي بشري است که هم اکنون میبینید چه زندگی جهنمی به وجود آوردهاند و نفسها را در سینهها تنگ کردهاند.
در همه جا جز فساد و جنایت و خیانت چیزي مشاهده نمیگردد، چرا؟ چون شهوت و غضب بشر از حد تعادل خارج شده است و
معدّل (تعدیلکننده) ندارد. آشپزها نالایقند و عرضۀ پختن عقل بشر را ندارند که این چنین لقمههاي تلخ و ناگوار و گلوگیر نکبت
و نفرت تحویل جوامع میدهند. آن کیست که بتواند در دامن خود سلمان و ابوذر و مقداد را بپروراند و مالک اشتري بسازد که در
عین داشتن فرمانروایی یک مملکت در میان مردم آنچنان ساده حرکت میکند که کسی احتمال نمیدهد او (حتی) کدخداي یک
دهی باشد. آن کشور اسلامی مجموعهاي به هم پیوسته از چند کشور از مصر و عراق و شام و حجاز و یمن و روم و ایران بود و
امیرالمؤمنین(ع) حاکم بر آن کشور پهناور بود و مالک اشتر هم استاندار آن حضرت یعنی فرمانرواي در یک مملکت، شاید ایران و
روم، بود. اما این ریاست و این قدرت، کمترین تغییري در وضع روحی او نداده بود در حالی که شراب مقام و ریاست از آن
شرابهاي مردافکنی است که اگر جرعهاي از آن به کام کسی برسد و میز و صندلی رنگ و رو رفتهاي نصیبش شود، آن قدر نعره
میکشد و پا به زمین میکوبد که گوش فلک را کر میکند. امام امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند: مستی حکومت، بسیار دیرتر از مستی
خمر مرتفع میشود. 18 میگویند: جوجه پهلوانی پیش شرابفروشی رفت و گفت: به قدر یک تومان مثلًا به من شراب بده. او
گفت: عمو! یک تومان شراب به قدر یک قاشق چایی هم نمیشود! گفت: تو همین قدر سبیلم را تر کن بد مستیهایش با خودم!!
حالا هستند کسانی که از شراب ریاست تنها سبیلشان تر شده است و بقیهاش بد مستی است. مالک اشتر، تربیت شدة مکتب امامت
مالک اشتر فرمانروا در حالی که یک پیراهن بلند کرباسی بر تن داشت و عمامۀ کوچکی بر سر از مقابل یک مغازة خرمافروشی
میگذشت. صاحب مغازه که جوانی بود، کنار مغازهاش نشسته و خرما میخورد. چشمش که به مالک افتاد از وضع لباس ساده و
رفتارش گمان کرد او فردي است که از روستا به شهر آمده است. هوس کرد اندکی با او شوخی کند و سر به سرش بگذارد. هستۀ
خرما را از دهانش درآورد و به سمت مالک پرتاب کرد. هسته به عمامۀ مالک خورد. او اعتنایی نکرد و رد شد. هستۀ دوم به
پیشانی او خورد، مالک نگاهی به جوان کرد و بدون اینکه چیزي بگوید عبور کرد! هستۀ سوم به گردن مالک خورد و همچنان
رفت تا از چشم جوان دور شد. مردي که از پشت سر میآمد و ناظر جریان بود با شتاب و ترس و وحشت به جوان رسید و گفت:
صفحه 48 از 62
این مرد را نشناختی؟ گفت: نه. مردي از روستاییان بود و خواستم با او شوخی و تفریحی کرده باشم. گفت: اي بیچاره، او مالک
اشتر استاندار امیرالمؤمنین(ع) و فرمانرواي مملکت است. جوان تا اسم مالک اشتر را شنید بر خود لرزید و سخت پریشان شد که هم
اکنون مأموران میرسند و دستبندم میزنند و به عقوبتگاهم میکشند. مرد گفت، تا دیر نشده است تند برو و دست و پایش را
ببوس و عذر جسارت بخواه که شاید عفوت کند. جوان با شتاب آمد و او را ندید. از کسانی پرسید که مردي را با این وضع و با
این لباس در این گذرگاه ندیدهاید؟ آنها گفتند، اگر حضرت مالک را میگویی داخل این مسجد رفت. جوان داخل مسجد شد،
دید در حال نماز است، ایستاد نمازش تمام شد. افتاد روي قدمهاي مالک که اي بزرگ! عفوم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم، شما را
نشناختم. مالک از زمین بلندش کرد و گفت: فرزندم، من براي تو به مسجد آمدم و این نماز را هم براي تو خواندم و از خدا
خواستم که تو را بیامرزد. من از تو راضی هستم، برو که خدا از تو راضی باشد. این یعنی آدم و یعنی انسان. اگر دستور میداد او را
بگیرید و ببندید و به چارمیخش بکشید و... در این صورت او دیگر آدم نبود. بلکه ببر و پلنگی بود اما او با این عمل، هم وقار و هم
متانت و بزرگواري روحش را نشان داد و هم ناپخته و خامی را آدم کرد. آري، قرآن کریم در مقام مدح این نمونههاي انسانی
است که میفرماید: بندگان حضرت رحمان آن کسانی هستند که در میان مردم با تواضع و افتادگی خاصی حرکت میکنند و به
هنگام برخورد با مردم نادان [و در جواب خشونت آنان به آنها سلام میکنند. 19 اصلاحطلبان مفسد و مغرور اینها پرورش یافتگان
مکتب وحی و نبوت و امامتند. اینها اگر از دست طاغوتها مجالی مییافتند دنیا را غرق در نور انسانیت و آدمیت میکردند و
حلاوت و شیرینی زندگی را به ذائقهها میچشاندند. اینک چقدر مضحک و خندهآور است که یک مشت مردمی که غرق در
هواي نفسانی خود هستند و غیر از اشباع شهوات حیوانی به چیزي نمیاندیشند و چیزي نمیطلبند (برجهان حکمرانی میکنند).
آري اینان دم از اصلاح بشر میزنند و سخن از حفظ حقوق بشر به میان میآورند و با افکار و آراء ناقص خود دم به دم کشتی
حیات بشر را به غرقاب فنا نزدیکتر میکنند. به فرمودة قرآن: وقتی به آنان گفته شود، ایجاد فساد در زمین نکنید میگویند: خیر،
ما مصلحیم. 20 آخر شما کجا و اصلاح بشر کجا. شما دارید افساد میکنید. تیشه به ریشۀ خود و دیگران میزنید. (میگویند) اصلًا
برنامۀ اصلاح بشر تنها برنامۀ ما و راه و رسم حفظ حقوق بشر تنها راه و رسم ماست. آگاه باشید، اینها مفسدند و خودشان
نمیفهمند. 21 وقتی به آنها گفته شود، شما هم مثل دیگران ایمان بیاورید (در مقابل فرمان خالق خود تسلیم شوید) میگویند، مگر
ما سفیهیم و ابله و نابخردیم که همراه سفیهان بشویم. 22 مگر ما مرتجع و کهنهپرستیم که با کهنهپرستان همراهی کنیم و اهل مسجد
و جلسه و ذکر و دعا بشویم. متوجه باشید! آنها خودشان سفیهند، ولی پی به سفاهت خود نمیبرند. 23 در میان مردم کسانی هستند
که گفتارشان بسیار شگفتانگیز و فریبنده است، چنان قاطعانه حرف میزنند که خدا را شاهد بر نیات خود میگیرند و حال آنکه
سرسختترین دشمنان خدا همانها هستند. همینها اگر به حکومت برسند دست به ریشهکن کردن دین و ایمان مردم میزنند،
آباديها را ویران و نسلها را فاسد میکنند. 24 مراتب غیب و مصداق بارز ایمان به غیب حاصل اینکه غیب در درجۀ اول الله است
و بعد نبوت و سوم امامت. آنگاه در میان انبیاء و اولیاء(ع) یک فرد استثنایی هست که هم امامتش غیب است و هم شخص وجود
مبارکش. و او وجود اقدس امام حجت بنالحسن المهدي(عج) است. سایر انبیا و اولیا(ع) نبوت و امامتشان غیب بود ولی شخص
خودشان محسوس و در مرئی و منظر مردم بود، اما حضرت امام دوازدهم(ع) هم امامتش غیب و هم شخص خودش غیب است و از
نظرها پنهان. ایمان به غیب با تمام مصادیقش از مختصات و ویژگیهاي متقیان است که قرآن کریم در اولین آیات از سورة مبارکۀ
بقره اولین صف از صفات متقیان را ایمان به غیب معرفی کرده و فرموده است: ال?م ??ذلک الکتاب لا ریب فیه هدي للمتّقین?
الَّذین یؤمنون بالغیب. 25 [متقین کسانی [هستند] که به غیب ایمان میآوردند. در تفسیر این آیه از امام(ع) نقل شده است که:
حجت غائب است [یعنی از مصادیق غیب آن امام غائب است . 26 ما خدا را شاکریم « غیب » شیعۀ علی [بن ابیطالب هستند و « متقین »
که این توفیق را شامل حال ما کرده که بتوانیم هم معتقد به امامتش باشیم و هم معتقد به ولادت و حیات و عمر و غیبت طولانیش
صفحه 49 از 62
باشیم و بدانیم آن وجود اقدس هم اکنون روي این زمین زنده است و از همین هوا تنفس میکند، ولی به اراده و خواست خدا
غایب و از چشمها پنهان است تا روزي که خدا بخواهد ظاهر شود و دست به اصلاح عالم بگشاید و این غیبت طولانی امام(ع) نیز
یک صحنۀ امتحانی بسیار بزرگی است که خدا براي بشر پیش آورده است. رسول خدا و ائمۀ هدي(ع) براي مردم زمان غیبت اظهار
نگرانیها میکردند و احیاناً نالهها و گریهها داشتند. از جمله به این جریان توجه فرمایید: از سدیر صیرفی از اصحاب امام صادق(ع)
منقول است که گفته است: روزي من با مُفَضّل بن عمر و ابوبصیر و اَبان بن تَغْلِب به حضور امام صادق(ع) شرفیاب شدیم. دیدیم
امام(ع) روي خاك نشسته و همچون مادر فرزند مرده ناله و گریه میکند و این جملات را میگوید: سیّدي غیبتک نفت رقادي و
ضیّقت علیّ مهادي و ابتزّت منّی راحۀ فؤادي. اي آقا و اي سرور من، غیبت تو خواب از چشمم ربوده، آسایش از جانم برداشته و
زندگی را بر من تنگ کرده است. از این قبیل جملات میگوید و سیل اشک بر رخسارش فرو میریزد. ما از دیدن آن وضع و حال
و شنیدن این جملات تعجب کردیم! آتش بر جانمان افتاد و هوش از سرمان پرید که چه مصیبت جانکاهی بر امام وارد شده که این
چنین ناراحت شده است. پرسیدم: مولاي من، چه حادثۀ ناگواري پیش آمده که اینگونه غمگینتان ساخته است؟ امام(ع) آهی از
اعماق دل برکشید و فرمود: امروز به فکر زمان غیبت فرزندم مهدي(ع) افتادم که مردم آن زمان چه گرفتاريها خواهند داشت و بر
اثر طول غیبت او شک و تردید در دلها به وجود میآید و بسیاري از دین خارج میشوند و منکر اصل ولایت و امامت میگردند.
از این فکر امواج غصه و غم بر دلم فرو ریخت و اشکم جاري شد. 27 برادران رسول اکرم(ص) در آخرالزمان چهارده قرن قبل، امام
صادق(ع) از اندیشۀ وضع زمان فعلی ما آنچنان دگرگون میشود که مثل مادر جوان مرده مینالد و میگرید. پس ما که هم اکنون
امواج سهمگین آن طوفان را در سراسر دریاي زندگی خویش احساس میکنیم، چگونه باید بشویم. منتهی ما آن درك امام
صادق(ع) را از سنگینی موضوع غیبت و پیامدهاي هلاكانگیز آن نداریم و لذا آنگونه احساس حزن و اندوه فراوان نمیکنیم
وگرنه از شدت پریشان حالی از زندگی بیرون رفته و سر به بیابان میگذاشتیم. آن امام بزرگ میفرمود: متوجه باشید، قسم به خدا
امام شما سالهایی از روزگارتان را در غیبت خواهد بود و شما مورد آزمایش سخت قرار خواهید گرفت تا آنجا که گفته میشود،
او از دنیا رفت، کشته شد، به هلاکت رسید. به کدام درهاي وارد شد در حالی که دیدگان مؤمنان بر آن امام اشک میریزد و شما
همچون کشتیهایی که دستخوش امواج دریا شده و سرنگون میشوند دگرگون خواهید شد. 28 روزي پیامبر اکرم(ص) در میان
اصحابشان چنین دعا کردند: خدایا، برادران مرا به دیدار من برسان. حضرت این جمله را دوبار فرمودند. اصحاب گفتند، اي رسول
نه، شما اصحاب و همراهان من هستید. برادران من کسانی هستند در آخرالزمان که به من » : خدا! مگر ما برادران شما نیستیم. فرمود
ایمان میآورند در حالی که مرا ندیدهاند. هر یک از آنها چنان در دینش ثابت است که دین نگهداریش از تراشیدن خارهاي
29 کسی که در شب .« درخت قتاد در تاریکی شب بسی دشوارتر است. یا مانند کسی که آتش درخت غضا را در دست گرفته باشد
تاریک دست بالاي شاخۀ پر از خارهاي تیز همچون سوزن بگذارد و بکشد پایین چقدر دشوار است؟ دشوارتر از آن نگه داشتن
نام درختی است که چوب آن حرارت آتش را تا مدت زیادي در خود نگه میدارد و به زودي « غضا » . دین در آخرالزمان است
خاموش نمیشود و به همین جهت زغال آن مطلوب است. دشواريهاي زندگی در آخرالزمان رسول خدا(ص) فرمود: زمانی بر
مردم میآید که بی همسر ماندن حلال میشود. گفتند: یا رسول الله، شما ما را امر به ازدواج کردهاید حال چطور میفرمایید ترك
بله، من دستور ازدواج دادهام ولی در آن زمان طوري میشود که والدین سبب هلاك فرزندشان » : آن حلال میشود. فرمود
میشوند. اگر والدین نشوند، زن و فرزندش سبب هلاکتش میشوند. و اگر زن و فرزند هم نداشته باشد، اقربا و خویشاوندان و
او را به خاطر کمبود مال و » : گفتند: این چگونه میشود اي رسول خدا. فرمودند .« همسایگانش به وادي هلاکتش میافکنند
تنگدستی و ضیق معیشت، توبیخ و سرزنش میکنند و به کارهاي فوق طاقتش وا میدارند و سرانجام او را به واديهاي هلاك و
30 چه بسیارند پدران و مادرانی که فرزندان خود را به دست آوردن پول بیشتر و نیل به مقامات دنیایی عالیتر به «. تباهی میافکنند
صفحه 50 از 62
بلاد کفر و کشورهاي غیر اسلامی میفرستند و کمکهاي مالی میکنند و گویی اصلًا نمیاندیشند که اینها در آنجا اندك دین و
ایمانی هم که دارند از دست میدهند و مخصوصاً اگر تولید فرزندانی کرده باشند و آنها در آن محیط پرورش یابند، کلًا رنگ غیر
دینی به خود میگیرند. آیا اینان نزد خدا مسئولیتی ندارند و مصداق گفتار پیامبر خدا(ص) نشدهاند که فرمود: در آن زمان پدر و
مادر، سبب هلاك فرزندشان میشوند. امام زمان(ع) حاضر است ولی ظاهر نیست حاصل آنکه ایمان به غیب که سرمایۀ اصلی ما
مسلمانان است، باید در زندگی اثر بارزي داشته باشد و زندگی ما را از زندگی کافران جدا کند. تنها ادعاي اینکه ما ایمان به
خداي غیب و وحی و نبوت و امامت غیب و امام غائب داریم کافی نیست. اثر این ایمان باید در زندگی بارز گردد. امام از نظر ما
غائب است اما ما که از نظر او غائب نیستیم. ما خطاب به امام میگوییم: أشهد أنک تري مقامی و تسمع کلامی و تردّ سلامی. من
شهادت میدهم، تو [اي حجّت خدا] جاي ایستادنم را میبینی و سخنم را میشنوي و به سلامم جواب میدهی. 31 کسی که این
چنین میگوید خود را معتقد به آن نشان میدهد، چگونه ممکن است کاري یا گفتاري برخلاف و پسند او انجام بدهد. حضرت
امام باقر(ع) فرمودند: اگر اینگونه معتقد باشید که ما همراه شما چشم بینا و گوش شنوا نداریم، بد اعتقادي دربارة ما داشتهاید. به
خدا قسم هیچ چیز از اعمال شما بر ما مخفی نیست. [هم اعمال شما را میبینیم و هم گفتار شما را میشنویم]. همۀ ما را حاضر
بدانید. خودتان را به کار خوب و خیر عادت دهید. از اهل خیر باشید و [در میان مردم به اهل خیر بودن شناخته شوید. 32 بین
فرق است. امام(ع) اکنون ظاهر نیست، اما حاضر هست و شاهد اعمال و احوال ماست. طوري زندگی کنید که « حضور » و « ظهور »
مردم شما را متقی و عادل بشناسند و از خوبی انگشتنما باشید. حضرت بقیۀالله ارواحنا فدأه ضمن توقیعشان به مرحوم شیخ
مفید(ره) مرقوم فرمودهاند: ما هیچگاه در مراعات حال شما، اهمال روا نمیداریم و شما را فراموش نمیکنیم. اگر این عنایات ما
نسبت به شما نبود، دشواريها بر شما فرود آمده بود و دشمنان، شما را لگدمال کرده بودند. 33 آنچه بین ما و شیعیان فاصله انداخته،
اعمال ناپسندي است که آنها انجام میدهند و خوشایند ما نمیباشد. 34 تقوي و پرهیز از محرمات در عصر غیبت البته چراغانی
کردن در ایّام میلاد مبارك آن امام عزیز و اطعام و پذیرایی از دوستان آن حضرت بسیار خوب است و مصداق تعظیم شعائر است
اما آنچه که خودشان بیش از همه چیز از ما خواستهاند تقوي و ورع و پرهیز از محرمات و دوري کردن از گناه است که حضرت
امام صادق(ع) فرمودهاند: بر شما باد پرهیز از گناه و راستگویی و امانتداري و پاکدامنی. 35 این مطلب باید باورمان بشود که سرّ
اثرنابخشی اعمال عبادي ما در روح ما همین ناپرهیزي ما از گناهان است، که همان حضرت(ع) فرمودند: آن تلاش و کوشش در
امر عبادت که با ورع و پرهیز از گناه همراه نباشد، نفعی نخواهد داشت. 36 ما بحمدالله اهل نماز و روزه و حج و دیگر عبادات
هستیم ولی یاللاسف که مانند بیماري شدهایم که داروي شفابخش میخورد، اما پرهیز از غذاهاي زیانبخش نمیکند. طبیعی است
که این ناپرهیزي آن دارو را بیاثر میسازد و احیاناً بر شدّت بیماري میافزاید. از خدا میخواهیم به ما رشد عقلی و توفیق پرهیز از
گناه عنایت بفرماید تا عبادتهاي ما در روح و جانمان اثر گذار گردد. خداوند بهترین طراح نقشهها سلاطین عباسی شنیده بودند
که پیامبر اکرم(ص) فرموده است فرزندي از خاندان پیامبر به وجود خواهد آمد که جبّاران را سرکوب کرده و در سراسر جهان اقامۀ
قسط و عدل خواهد نمود و همچنین شنیده بودند آن فرزند از صلب حضرت ابیمحمد حسن عسکري(ع) متکوّن خواهد شد. از این
جهت ترس و وحشت شدیدي در دستگاه حکومت عباسی پیدا شد و خواستند علاج واقعه را پیش از وقوع بکنند. دستور دادند امام
هادي(ع) را با فرزندشان امام حسن عسکري(ع) از مدینه به عراق منتقل کردند و در سامرا که پادگان نظامیان بود اسکان دادند و
دقیقاً تمام جریاناتی را که در خانوادة امام عسکري(ع) میگذشت، تحت مراقبت گرفتند. جاسوسها از مرد و زن در داخل و خارج
گماشتند که اگر زنی از خاندان امام عسکري(ع) حامل شد و یا پسري به دنیا آمد، به دربار خلافت گزارش بدهند؛ از این طریق
میخواستند راه را بر تدبیر و تقدیر حضرت حق ببندند. در حالی که پیش از آنها فرعون مصري نیز این چنین نقشهاي براي
جلوگیري از پیدایش موسی بن عمران(ع) اجرا میکرد. کاهنهاي زمانش شبی را معین کرده و گفتند: امشب نطفۀ آن کودك
صفحه 51 از 62
منعقد خواهد شد. دستور داد آن شب هیچ مردي حق ندارد در کنار زنش باشد. مردها را از زنها جدا کردند. او نمیدانست که:
آنها نقشهاي دارند و خدا هم نقشهاي دارد اما خدا بهترین طراح نقشههاست. 37 طوري پیش آمد که آن شب در کاخ اختصاصی
خود فرعون نطفۀ موسی ع) منعقد شد و در تمام دوران حمل احدي از حمل مادر موسی(ع) آگاه نشد. در خاندان امام عسکري(ع)
نیز که در نزدیکی کاخ عبّاسیان قرار داشت جناب نرجس همسر بزرگوار امام(ع) حامل بود اما احدي از حمل آن بانو جز امام
عسکري(ع) آگاه نبود و عجیب اینکه خود آن بانو نیز از حمل خویش آگاهی نداشت. ضرورت هوشیاري اهل ایمان در عصر
غیبت فعلًا ما در زمان غیبت در یک صحنۀ بسیار دشوار امتحانی قرار گرفتهایم. این همان زمانی است که فرمودهاند. دینداري در
آن، از نگه داشتن آتش در دست دشوارتر است و لذا مراقبت بسیار لازم است تا این گوهر گرانبهاي ایمان به غیب را سالم نگه
داریم و با جانی مطهر و منور به عالم برزخ وارد شویم و باورمان بشود که تا پاك نرویم به جایگاه پاکان راهمان نمیدهند. البته
اعتقاد به این داریم که محبّ علی(ع) جهنّمی خالد (همیشگی) نخواهد شد، امّا شستشو و تطهیر حتماً و قطعاً لازم است. طوري
آلوده نرویم که بخواهند در برزخ و محشر تطهیرمان کنند، که تطهیر در آنجا تحملش بسیار رنجآور و دشوار است. تا زندهایم از
خداوند مهربان بخواهیم که به حرمت مقربان درگاهش توفیق توبۀ حقیقی به ما عنایت کند تا با روحی پاك و نورانی از مادر دنیا
متولد بشویم و در آن عالم در سایۀ لطف و مرحمت مولایمان امیرالمؤمنین(ع) مشمول رحمت حضرت حق قرار گیریم. ان شأالله.
پروردگارا! ما را در زمرة منتظران حقیقی حضرتش(ع) قرار بده؛ به حرمت امام زمان(ع) در فرجش تعجیل بفرما؛ دشمنی با
دشمنانش را در دلهاي ما بیفزا؛ و حُسن عاقبت به همهي ما عنایت بفرما. پینوشتها ?: این سخنرانی در تاریخ 15 شعبان المعظم
2. نفّاث: دمنده. 3. کلّ . 1425 برابر با 10 مهر 1383 ایراد شده است. صفیر هدایت، ش 30 ، با تلخیص. 1. سورة جاثیه( 45 )، آیۀ 24
5. یخرج الحیّ . 4. یولج اللّیل فی النّهار و یولج النّهار فی اللّیل. سورة حج( 22 )، آیۀ 61 . یومٍ هو فی شأنٍ. سورة رحمن( 55 )، آیۀ 29
7. ولله یسجد . 6. و هو علی کلّ شیءٍ قدیر. سورة حدید ( 57 )، آیۀ 2 . من المیّت و یخرج المیّت من الحیّ. سورة یونس( 10 )، آیۀ 31
8. و لله غیب السّماوات و الأرض و إلیه یرجع الأمر کلّه. سورة هود( 11 )، آیۀ . من فی السماوات و الأرض. سورة رعد( 13 )، آیۀ 15
10 . و هو معکم أین ما کنتم. سورة حدید( 57 )، آیۀ . 9. و لله المشرق والمغرب فأْینما تولّوا فثمّ وجه الله. سورة بقره( 2)، آیۀ 115 123
13 . و سخّر لکم ما فی السّماوات . 12 . قل إنّما أنا بشر مثلکم یوحی الیّ. سورة کهف( 18 )، آیۀ 110 . 11 . سورة بقره( 2)، آیۀ 156 .4
15 . و جعلناهم أئمۀ یهدون بأمرنا. سورة . 14 . سورة حجر( 15 )، آیات 28 تا 30 . و ما فی الارض جمیعاً. سورة جاثیه ( 45 )، آیۀ 13
17 . أیُّها النّاس سلونی قبل أن تفقدونی فلأنّا بطرق السَّماء أعلم منَّی بطرق الْأرض. . 16 . سورة یس( 36 )، آیۀ 82 . انبیاء( 21 )، آیۀ 73
18 . سکر الحکومۀ أبعد إفاقۀ من سکر الخمور. غررالحکم، حرف السّین المطلق؛ و نثراللّئالی، . نهجالبلاغه فیض الاسلام، خطبۀ 189
.20 . حرف السّین. 19 . و عباد الرَّحمن الّذین یمشون علی الأرض هوناً و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً. سورة فرقان( 25 )، آیۀ 63
25 . سورة . 24 . سورة بقره( 2)، آیات 204 و 205 . 21 . همان. 22 . همان. 23 . سورة بقره( 2)، آیات 12 و 13 . سورة بقره( 2)، آیۀ 11
27 . صدوق، کمالالدین و . 26 . المتّقون شیعۀ علیّ(ع) الغیب هو الحجّۀ الغائب. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 31 . بقره( 2)، آیات 1 تا 3
28 . أما و الله لیغیبینّ إمامکم سنیناً من دهرکم و لتمحّصنّ حتّی یقال مات قتل هلک بأيّ واد سلک و لتدمعنّ . تمام النعمۀ، ص 353
29 . مجلسی، محمدباقر، . علیه عیون المؤمنین و لتکفؤنّ کما تکفا السّ فن فی أمواج البحرِ. کلینی، کافی، ج 1، ص 336 ، ح 3
31 . محدث قمی، مفاتیحالجنان، اقتباس . 30 . صافی گلپایگانی، لطفالله، منتخب الأثر، ص 437 ، ح 20 . بحارالأنوار، ج 52 ، ص 124
32 . لان تروا أنه لیس لنا معکم أعین ناظرةٌ و أسماع سامعۀٌ لبئس ما رأیتم. والله ما . از اذن دخول به حرف شریف امامان(ع)، ص 311
یخفی علینا شئ من أعمالکم فاحضرونا جمیعاً عوّدوا أنفسکم الخیر کونوا من أهله تعرفوا به. قطب راوندي، الخرائج و الجرائح، ص
33 . إنّا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم و لو لا ذلک لنزل بکم اللّأواء و اصطلمکم الأعداء. مجلسی، محمدباقر، . 92
35 . علیکم بالورع و صدق الحدیث و اداء . 34 . فما یحبسنا عنهم إلّا ما یتّصل بنا ممّا نکرهه. همان، ص 177 . همان، ج 53 ، ص 175
صفحه 52 از 62
37 . سورة . 36 . و اعلم انّه لا ینفع اجتهاد لا ورع فیه. همان، ص 642 . الامانۀ و عفّۀ البطن و الفرج. سفینۀالبحار، ج 2، ص 643
. آلعمران( 3)، آیۀ 54
حکایت بی او بودن
آنها «. زمین خدا هرگز از حجت او خالی نمیماند » سهیلا صلاحی اصفهانی پیشوایان بزرگوارمان گفتهاند، ما نیز باور آوردهایم که
آنها .« اگر تنها یک روز از عمر زمین باقی باشد، آن قدر طولانی میگردد تا قائم او به پا خیزد » گفتهاند، ما نیز باور آوردهایم که
آنها هزاران نکته از این دست گفتهاند و ما نیز «. بیاو و بیعنایت او شیرازة هستی از هم میگسلد » گفتهاند، ما نیز باور آوردهایم که
را در گرداب تصور « ناکامی خود و جهان » به هزاران نکته از این دست باور آوردهایم، و بر پایۀ این سبزترین باورهایمان، تصویر
به قاب خیالمان نشاندهایم: وقتی تو نیستی نه هستهاي ما چونان که بایدند نه بایدها هر روز بیتو روز مباداست! « بی او بودن »
(قیصر امینپور ? ? ?) میدانی حال و هواي ما بی او چگونه است؟ من بی تو در امتداد تیرگی شب محو میشوم اي آفتاب من!
دست مرا بگیر (محمد فخارزاده) غریبی و غربت را تجربه کردهاي؟ چقدر دلت در غربتهاي غریبانه هواي او را میکند؟ بی تو
کنج این خرابهها غریب ماندهایم باز هم بیا سراغ از این غریبهها بگیر (حمیدرضا شکارسري) سلام بر امام را که فراموش نمیکنی؟
هر چه » سلام بر تو که بیدستهاي سرسبزت نیاز با غنچهها بیجواب میماند (حسین شنوایی) حالا که خلوتی به دست آوردي
با امام نجوا کن: بیا که بی تو شد آینه سنگ، گوهر سنگ درخت سنگ شد و بال هر کبوتر، سنگ نمیشود « میخواهد دل تنگت
به کسی اعتماد کرد امروز که مُرد عاطفه و شد دل برادر، سنگ بپوش چشم از این سنگهاي آبنما سراب میچکد از این کویر
یکسر سنگ ... چه داستان غریبی چقدر غمبار است کنار خانۀ دریا و زیستن در سنگ بیا که با تو بروید بهار در پاییز و با نگاه تو
حتی شود معطر، سنگ (نعمتالله شمسیپور) به او بگو که نبودنش، چگونه عالم را پژمرده کرده است: نبودن تو کوه را پر از
سکوت کرده است و دشتهاي خسته از قرون بیشمار را (حمیدرضا شکارسري) و لبخند زیبایش چه تأثیر شگفتی بر زمین و زمان
میگذارد: کویر اگر تو بخندي شکوفه خواهد داد و بینگاه تو دریا سراب خواهد شد حدیث این که به یک گل بهار میروید
خزان، اگر تو بخندي مجاب خواهد شد (غلامرضا شکوهی) بگو که روشنی آسمان و زمین از اوست: بیجلوهات ندارد، ارض و
حتی، نیست: بازآ که بیوجودت، عالم « هیچ » سما فروغی اي آفتاب معنی هم ارض و هم سما را (فواد کرمانی) و اگر او نباشد
سکون ندارد هجر تو در تزلزل افکنده ماسوا را (فواد کرمانی) تا میتوانی دامانش را بگیر و دلش را به دست آور، مثلًا از خاموشی
پرندهها بگو: کجاستی که نمیآیی الا تمام بزرگیها پرنده بیتو چه کم صحبت بهار بیتو چه بیرنگ است (محمدکاظم کاظمی)
و یا بیرونقی بهار را برایش زمزمه کن: بهار من، چه بهاري اگر که بیتو بیاید بهار، بیتو بهارم، نه آمدهست و نهماندهست (سید
اکبر میرجعفري) به او بگو: شکوه رویش شُکرآور بهارانی که بیطراوت رویت، بهار پاییز است (عباس براتیپور) اگر همۀ غوغایی
که در جانت بهپا شده را براي او گفتی، فراموش نکن که اضافه کن: تو نیستی و نمیدانم، در امتداد چه میمانند وجود و هیأت
دستانی که شاخسار دعایینیست (سید اکبر میرجعفري) نمیدانم امام نام جمعه را که بشنوند، چه حالی پیدا میکنند، اما براي ایشان
بخوان: هزار جمعۀ بیروح بیتو جان کندم بس است بیتو نشستن، بس است حرکتکن (مرتضی امیري) حکایت تنهایی زمین را
نیز متذکر شو: اي دلپذیر بیتو زمین تنهاست پرواز در کنار تو زیباست (ایرج قنبري) خلاصه، حرف آخرت را با امام بزن و همۀ
شکوههایت را فریاد کن: مولاي من! بیآمدنت هر کار ناتمام است که زمین در عطش عدالت میسوزد و آسمان را غمباد چرکینی
است که جز به گریه نخواهد مرد آه که بی تو بر زمین خدا چهها رفت و بر ما بی تو ابرهاي سترون دل را در حسرت شکفتن در
حسرت سبز ماندن به گریه نشاندند بی تو دریا را به جرم خروش تازیانه زدند و کوه را به گناه ایستادن به گلوله بستند بیتو
قناريهاي عاشق را بر نطعی خارینه سر بریدند بی تو صحرا صحرا شقایق را در نفس سمومی زهرناك خاکستر کردند بی تو زمین
صفحه 53 از 62
به کسالت تن داد و آسمان به اسارت رخوت اما دلهاي ما هیچگاه تسلیم کسالت نشد و دستهایمان تا قلّهاي بر پیشانی آسمان بالا
رفت و دعاي فرج خواندیم و نماز را با شمشیر قامت بستیم بی تو... بی تو... (میرهاشم میري)
شعروادب